در آغاز داستان، فردی هنگام رانندگی به کوری دچار میشود. همزمان افراد دیگری که همگی از بیماران یک چشمپزشک هستند، بینایی خود را از دست میدهند. دولت برای جلوگیری از سرایت کوری به بقیه شهروندان، این افراد را در یک آسایشگاه مستقر میکند. در مدت کوتاهی هرجومرج بر روابط افراد سایه میاندازد و زوایای پنهان ذهن و روان آنها آشکار میشود. ساراماگو در این رمان برای شخصیتها نام انتخاب نکرده و از آنها با ذکر صفتهایشان یاد میکند؛ با این حال سبک نگارش او بهگونهای است که خواننده بهراحتی با شخصیتها ارتباط ذهنی برقرار میکند.
روزنامه نیویورک تایمز این رمان را اینگونه توصیف میکند:
گستره حماسی این رمان، آثار گابریل گارسیا مارکز را در یاد زنده میکند.» سمانه کوهستانی -جامعهشناس و استاد دانشگاه- «کوری» را یک رمان نمادین و سمبلیک میداند: «در رمان کوری، کور شدن شخصیتهای داستان به صورت تدریجی صورت میگیرد. ساراماگو بحران تباهی بشر را در نابینایی تدریجی افراد به تصویر میکشد تا بتواند کوری انسان را نسبت به خود، اطرافیان و جهان پیرامون نشان دهد. این رمان پستمدرن، متضمن داستانی نمادین است که کوری در آن سمبل غفلت نسبت به عقلانیت حقیقی، روح، معنویات، انسانیت و اکتفای صرف به زندگی مادی و به تعبیر وبر، عقلانیت ابزاری و سوداگرانه است. همه توصیفهای بهکاررفته در داستان به نوعی تمثیلی از جامعه و طبقات و گروههای آن هستند.
در نقد دیگری که بر این کتاب نوشته شده، آسایشگاه نابینایان را نمادی از اردوگاههای کار اجباری دانستهاند:
میتوان تفسیری سیاسی از رمان داشت که به اهداف پوچ و خودخواهانه احزاب مختلف حکومتی در طول دورههای مختلف میپردازد و بیاهمیتی آنها نسبت به سرنوشت مردم را بیان میکند؛ احزابی که مدعی هستند زندگی و آسایش مردم برایشان در اولویت است. شکی نیست که قرنطینه کردن نابینایان یادآور اردوگاههای مرگی است که نویسنده به خوبی با آنها آشنایی دارد. خاطرات ساراماگو از خشونت و وحشیگریهای نژادپرستانه جامعه دوران زندگیاش، در میان جدال زندانیان نابینا در تیمارستان به روشنی احساس میشود.
اسدالله امرایی درباره انگیزه خود برای ترجمه «کوری» میگوید:
ساراماگو در کوری آینهگردان فروپاشی جامعه بشری است که به رغم برخورداری از همه مواهب طبیعی و علمی و فنی، در وضعی بغرنج قرار میگیرد. نویسنده کوری به حد افراط از تمثیل و استعاره بهره برده است. استفاده از نمادهای اسطورهای و تلمیحات مکرر از کتاب مقدس، نشانه بارز تبحر نویسنده است.
کتاب کوری با یک نقلقول عمیق آغاز میشود:
وقتی میتوانی ببینی، نگاه کن. وقتی میتوانی نگاه کنی، رعایت کن.» یکی دیگر از جملات برجسته کتاب از قول یکی از شخصیتها بیان میشود: «چرا ما کور شدیم؟ نمیدانم. شاید روزی بفهمیم. میخواهی عقیده مرا بدانی؟ فکر نمیکنم ما کور شدیم، فکر میکنم ما کور هستیم؛ کور اما بینا. کورهایی که میتوانند ببینند، اما نمیبینند.
در بخشی از کتاب گفتوگوی بین چشمپزشک و همسر او را میخوانیم:
زن منتظر جواب او نماند. با نیش و کنایه به جمع کردن تکههای گلدان و خشک کردن کفِ اتاق مشغول شد و زیر لب غرولند میکرد و ناراحتی خود را بروز میداد، اقلاً این گندی را که زدی باید پاک میکردی و عوض آنکه بنشینی و گلها را بگذاری روی پایت و بخوابی، انگار نه انگار که کار تو بوده، باید جمعوجورشان میکردی. او حرفی نزد، چشمهای خود را در پس پلکهای بسته محافظت میکرد، ناگهان فکری به کلهاش زد، اگر یکهو چشم باز کنم و ببینم چه، امیدی در دل او قوت گرفت، زن نزدیک آمد و متوجه دستمال خونی شد دلخوریاش در آنی از بین رفت، با مهربانی پارچه روی زخم را باز کرد و پرسید طفلک چطور شد دستت را بریدی، با تمام وجودش یکپارچه میخواست زنش را ببیند که جلوی او زانو زده همانجایی که میدانست هست، بعد ناگهان یادش افتاد که نمیتواند او را ببیند، چشمهایش را باز کرد. زن خندهای کرد و گفت پس بالاخره بیدار شدی، خوشخواب. سکوتی افتاد و مرد گفت کور شدهام، نمیتوانم چیزی را ببینم. زن اختیارش را از کف داد، بازی درنیاور، چیزهایی هست که نباید به شوخی بگیریم، چقدر دلم میخواست شوخی باشد، اما حقیقت این است که من واقعاً کورم، هیچچیزی را نمیتوانم ببینم، خواهش میکنم، مرا نترسان به من نگاه کن، اینجا، اینجا هستم، چراغ هم روشن است، میدانم آنجایی، صدایت را میشنوم، میتوانم لمست کنم، میدانم چراغ را روشن کردهای، اما من کور شدهام. زن گریه سر داد، چسبیده بود به مرد و میگفت درست نیست، بگو که حقیقت ندارد. گلها از دستش سُر خورد و ریخت کف اتاق روی دستمال خونی، خون انگشت زخمی دوباره بیرون زد، او که انگار میخواست چیز دیگری بگوید...
ژوزه ساراماگو در سال 1922 در آزینهاگا در پرتغال متولد شد. او یک کمونیست بود که هرگز از ادبیات به منظور ابزاری برای تبلیغ باورهای کمونیستی استفاده نکرد. ساراماگو در سال 1998 جایزه نوبل ادبیات را از آن خود کرد. از دیگر آثار او که در ایران مورد استقبال خوانندگان قرار گرفته، میتوان به «همزاد» و «بینایی» اشاره کرد. ساراماگو در آثار خود از علائم نگارشی به صورت متداول استفاده نمیکند.
در کتابهای او جملات بسیار طولانی هستند و گاهی زمان افعال نیز تغییر میکند. او تنها از نقطه و ویرگول استفاده میکند و سایر علائم نگارشی مانند علامت سوال یا گیومه در نوشتههایش جایی ندارند. به علاوه گفتوگوی شخصیتهای داستان پشت سر هم نوشته شده و مشخص نیست کدام جمله از قول چه کسی روایت شده است.
بخشی از متن سخنرانی ژوزه ساراماگو، برنده نوبل ادبیات (سال ١٩٩٨) در آکادمی جایزه نوبل استکهلم که در آن به کتاب کوری اشاره میکند:
«من شاگرد و کارآموز شخصیتهای رمانهایم هستم. شاگرد پیش خود فکر کرد، ما کوریم، و نشست و کوری را نوشت تا به آنهایی که آن را میخوانند یادآوری کند که وقتی زندگی را خوار میکنیم، منطق وا میگذاریم، حیثیت آدمی هر روز با ابرقدرتهای دنیا لکهدار میشود و دروغ جهانی جایگزین حقایق جمعی میشود، که آدم وقتی که حس احترامش را به همنوعانش از دست میدهد دیگر به خودش هم احترام نمیگذارد. سپس شاگرد، انگار که سعی داشته هیولاهایی را که زادهی کوری منطق است از خود دور کند، شروع کرد به نوشتن سادهترین داستان: یک نفر دنبال دیگری میگردد، چون فهمیده است که زندگی چیز مهمتری ندارد که از انسان دیگری بخواهیاش. نام کتاب، همهی نامهاست، همهی اسامی ما نانوشته در آن هست. اسامی زندگان و اسامی مردگان.»
در اینجا برخی از نکات جالب در مورد این کتاب آورده شده است:
گر به دنبال یک داستان جذاب، عمیق و تکاندهنده هستید، کوری یک گزینه عالی برای خواندن است.
کتاب کوری تاکنون در قالبهای مختلفی دستمایه اقتباس قرار گرفته است. در ادامه فهرستی از اقتباسهای مهم و جالب از رمان «کوری» اثر ژوزه ساراماگو آمده است:
اقتباس سینمایی:
این اقتباس سینمایی توسط فرناندو میرلس کارگردانی شد که به خاطر کار قبلی خود در «شهر خدا» شهرت داشت. در این فیلم مارک روفالو در نقش پزشک و جولیان مور در نقش همسر دکتر حضور دارند. این فیلم در افتتاحیه جشنواره فیلم کن سال 2008 اکران شد و بازخوردهای مثبتی را دریافت کرد. فیلم کوری نامزد دریافت ۲۱ جایزه از جشنوارههای گوناگون شد و ۱۶ جایزه را از آن خود کرد. این فیلم موفقترین اقتباس از کتاب محسوب میشود.
اقتباس تئاتری:
در سال 2007، شرکت تئاتر گودلایت اقتباسی تئاتری از «کوری» را در شهر نیویورک روی صحنه برد. این فیلم توسط جو تانتالو اقتباس و کارگردانی شد و شخصیت اول مرد کور توسط مایک روش به تصویر کشیده شد. این اقتباس تجربهای صمیمیتر از روایت رمان ارائه داد.
اجرای در فضای باز:
در سال 2010، گروه لهستانی Teatr KTO یک اقتباس در فضای باز از «کوری» ارائه کرد که بعداً در مکانهای مختلف از جمله کالج اولد دانشگاه ادینبورگ در طول جشنواره ادینبورگ فرینج در سال 2012 اجرا شد. این اقتباس منحصربهفرد در محیط باز با اجرای زنده، بعدی پویا و فراگیر به داستان اضافه کرد.
اقتباس اپرایی:
ساراماگو پیش از مرگش به آهنگساز آلمانی آنو شرایر حق ساخت اپرا بر اساس «کوری» را اعطا کرد. لیبرتوی این اپرا با عنوان «Die Stadt der Blinden» توسط کرستین ماریا پولر نوشته شد و در نوامبر 2011 در خانه اپرای زوریخ به نمایش درآمد و تفسیری موسیقایی و تغزلی از مضامین رمان را نشان داد.
اینستالیشن صوتی:
در آگوست 2020، دونمار ویرهاوس یک اینستالیشن صوتی با رعایت فاصله اجتماعی بر اساس «کوری» تولید کرد. این چیدمان توسط سایمون استفنز اقتباس شد و والتر مایرجوهان آن را کارگردانی کرد. این اقتباس جالب که بر جنبههای شنیداری روایت تمرکز داشت، قالبی جدید برای تجربه داستان ارائه کرد.
کوری نوشته ژوزه ساراماگو با استقبال بسیار خوبی از سوی رسانهها و افراد مواجه شده است. در زیر نقدهایی کلی از رسانهها و نظرات افراد مشهور درباره این کتاب آورده شده است:
اگر اولین باری است که از بوک لند خرید میکنید میتوانید کتاب کوری را با 25 درصد تخفیف تهیه کنید. برای آشنایی با شیوه خرید آنلاین کتاب میتوانید راهنمای خرید را مطالعه کنید.
برای مشاهده موارد مرتبط به دستهبندی خرید رمان مراجعه کنید.