دنیای پیرامون ما چه تاثیری بر اندیشه، تصمیمگیری و قضاوتهای ما دارد؟ آیا ما مستقل از محیطی که در آن زندگی میکنیم تصمیم میگیریم؟ آدام آلتر در «بازداشتگاه صورتی» به این موضوع میپردازد و نگرش ما را نسبت به تاثیرات پیرامونمان روشنتر و دقیقتر میکند. «بازداشتگاه صورتی» شرح میدهد که چگونه محیط اطراف ما و عوامل پنهان دیگر، افکار و اعمال ما را در زمینههای مختلف شکل میدهد.
«بازداشتگاه صورتی» که مطالعهی آن به عموم علاقمندان رشتهی روانشناسی پیشنهاد میشود، زبانی بسیار ساده و گیرا دارد و مثالهای بسیار ملموسی که آدام آلتر سراغ آنها رفته تا ایدهی اثرش را بهتر تفهیم کند و به نتیجه برساند، بسیار جذاب و تاثیر گذارند. این کتاب هم برای تاثیرگذاشتن بر دیگران کارایی داشته و هم برای آنکه آگاه شویم چقدر تحتتاثیر عوامل بیرونی هستیم.
خوانندگان این کتاب نظرات بسیاری دربارهاش نوشتهاند و از تاثیر این کتاب نسبت به پیرامونشان گفتهاند، مخاطبی در نظری بلند توضیح داده است: ««بازداشتگاه صورتی» در فصلهای مختلف نیروهای مختلفی که باعث بروز رفتارهای خاص در ما میشود را توضیح میدهد. شاخههای مختلفی از روانشناسی، مانند روانشناسی محیطی سالهاست که ادعا میکند رنگ، فرم، ابعاد و سایر مشخصات یک محیط یک فرد را تشویق به انجام یا پرهیز از رفتاری خاص میکند. مثلا رنگ صورتی اگر در خاطرم باشد، باعث بروز رفتارهای خشونت آمیز در زندانیان میشود. این کتاب مجموعهای از این عوامل را با مثالهای مختلف برای ما شرح میدهد. به نظر من خواندن کل این کتاب به صورت پشت سر هم چندان جذاب نیست. میتوانید هر چند وقت یکبار، یکی از فصلهای آن را انتخاب کنید و از خواندن مثالهایش درس بگیرید. تعداد مثالها انقدر زیاد است که به خاطر سپردن همه آنها واقعا کار دشواری است. اما نکته کلی که از این کتاب یاد گرفتم این است که بخش زیادی از رفتار و افکار من خارج از کنترل من و تحتتاثیر محیط شکل گرفته و این موضوع باعث شده بیشتر حواسم به محیط فکری و فیزیکی اطرافم باشد. چرا که فردای من در گرو انتخابهای امروز من است.»
در همین راستا خوانندهای دیگر دربارهی بازداشتگاه صورتی نوشته است: «کتاب قابلتاملی است. متوجه میشوید که کوچکترین چیزها از اسم و تاریخ تولد و رنگ مورد علاقه گرفته تا مثلا طبقهای از ساختمان که در آن زندگی میکنید تا چه میزان به صورت ناخوداگاه میتواند روی انتخابات و تصمیمات ما اثر بگذارد. و ما همگی همیشه معتقدیم که تصمیمات و انتخابات ما همگی خودآگاه و با فکر کردن انجام شدهاند. کتاب جالبی بود. دوستش داشتم.»
دیگر خوانندهای که علاقهمند به کتابهای روانشناسی بوده نیز نوشته است: «بازداشتگاه صورتی شاید دقیقترین تعبیر برای دنیای خیلی از ماست... ما آدمهایی که گمان میکنیم در انتخابهای خود کاملا مستقلیم اما در حقیقت اینگونه نیست.»
مثالهایی که آدام آلتر گزینش کرده تا ایدهی اصلیاش را شرح دهد، تاثیرگذار و خواندنیاند:
«در بعضی از فرهنگهای خاص، والدین، به هنگام نامگذاری بچههایشان، از این ایده استقبال میکنند. رئیس جمهور [پیشین] نیجریه، گودلاک جاناتان، درست و حسابی بهمعنای اسمش نائل گردید و همسرش پِیْشنس (به معنی صبر) نامیده شد؛ صفتی که بانوهای اول کشور زمانی که همسرانشان از پلکان سیاست بالا میروند، بهشدت به آن نیاز دارند. برطبق یک ضربالمثل نیجریهای، «وقتی روی شخصی نامی نهاده میشود، خدایانش آن را میپذیرند». از همین جهت است که والدینی که از پا افتادهاند، بعضی وقتها فرزندشان را دوماکا (معنای تحتاللفظی دستم را بگیر) یا اوبیاگِلی (کسی که آمده است تا غذا بخورد) مینامند.»
در یکی از فصلهای کتاب نویسنده به رابطهی بین فرهنگ و اولویتها اشاره میکند: «لازم به ذکر است که رابطه میان سطح درآمد و تحصیلات والدین و نامگذاری کودکان رابطهای عِلّی نیست؛ یعنی بهصرف آنکه همواره کودکانِ فقیرتر نامهایی متفاوت با کودکان مرفه دارند، دلیل نمیشود که دخترانی با نام الکساندرا چون به طرزی ممتاز نامگذاری شدهاند، الزاما ثروتمند باشند. یک بدیل محتمل این است که افرادی که پیشزمینههای مختلف اجتماعی، اقتصادی و تحصیلی دارند، در محیطهای فرهنگیِ متفاوتی سُکنا میگزینند و محیطهای مزبور به نوبه خود اولویتهای افراد را برای گزینش نامهای بخصوص شکل میدهد. برای مثال، ساکنان ایالات جنوبی آمریکا بهطور معمول سطح درآمد کمتری از ساکنان ایالات شمالی دارند و جنوبیها در قیاس با شمالیها بیشتر اسم بابی را انتخاب میکنند. تفاوتهای نمایان فرهنگی میان شمالیها و جنوبیها، احتمالا هم بیانگر اختلاف در نامگذاری میان آنهاست و هم نشاندهنده شکافی که در سطح درآمد این دو گروه وجود دارد.»
آدام آلتر نویسندهی جوانی است که مدرک دکترای روانشناسی خویش را از دانشگاه پرینستون دریافت کرده و در حال حاضر سخنران و استاد دانشگاه بازرگانی نیویورک است. او در یکی از سخنرانیهای معروفش که سال 2017 از شبکه بیبیسی پخش شد به علتهای عادتپذیری گوشیهای همراه اشاره کرد که میتواند مخرب باشد و باید تغییر کند. «لطفا زامبی نباشید» یکی دیگر از کتابهای اوست که به همراه بازداشتگاه صورتی همچنان جز پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز به حساب میآیند.