کتاب مثل گربه فکر کن مثل گربه رفتار کن ترجمه اثری است از استفان گارنیه نویسنده فرانسوی که در سال 2011 منتشر شده و توسط گلنار گلناریان از فرانسوی به فارسی ترجمه شده است. کتاب مثل گربه فکر کن مثل گربه رفتار کن توسط انتشارات بهجت چاپ و منتشر شده است. استفان گارنیه که خود نیز از یک گربه به نام زیگی نگهداری میکند، در این کتاب از زندگی گربهها الگوبرداری کرده و به ما یاد میدهد چگونه راحتتر زندگی کنیم. او در طول پانزده سالی که با یک گربه همخانه بوده، رفتار او را زیر نظر گرفته و متوجه شده که گربهها موجوداتی مستقل، آرام، خودخواه و کاریزماتیک هستند. گارنیه در کتابش 40 رفتار گربهها را که قابل تعمیم به زندگی انسانها هستند، برشمرده و توصیه میکند با الگو گرفتن از گربهها، زندگی بهتری داشته باشیم.
یکی از خوانندگان نسخه فرانسوی کتاب، در سایت گودریدز نوشته است: «من گربهها را دوست دارم و این کتاب به من نشان داد که حق دارم این حیوان را دوست داشته باشم. گربه میتواند استرس را از طریق نوازش برطرف کند، بازی کند، بدون این که بتوانید از او بخواهید، به شما گوش می دهد و همیشه حضور داشته باشد. با مطالعه این کتاب ما اهمیت این حیوان خانگی و تفاوت بین ما انسانها را به خوبی درک میکنیم. این کتاب به شما اهمیت این حیوان را که ظاهراً به نظر میرسد خوابیده است، نشان میدهد. گربه میداند چگونه به ما کمک کند و سعی میکند درد ما را تحمل کند. خواندن این کتاب را به افرادی که گربه دارند یا ندارند توصیه میکنم. اما برای کسانی که علاقمند به دانستن اطلاعات بیشتر در مورد زندگی گربهسانان و تکنیکهای آرامش هستند، این کتاب میتواند راهگشا باشد.»
گارنیه انگیزهاش از نوشتن این کتاب را اینطور بیان کرده است: «قطعاً گربه بسیار بهتر از ما زندگی میکند! چرا ما هم مانند او زندگی نکنیم؟ همان کاری که من با تحلیل عملکرد او، تمایلاتش و نحوه زندگیاش سعی در انجام آن کردم. همهچیز همینجا جلوی چشمم بود، بدون این که در طول تمامی این سالها من متوجه آن باشم. در زندگی شخصی و زندگی حرفهایمان میتوانیم همهچیز را از گربه یاد بگیریم!» او در بخشی از کتاب در ستایش گربهها از مارک تواین نقلقول کرده است: «اگر میتوانستیم انسان را با گربه قاطی کنیم، انسان ارتقاء پیدا میکرد و گربه ضایع میشد.» به اعتقاد گارنیه انسان به شکل ذاتی واجد همه استعدادهای هستی است و اگر به تواناییهایش آگاه باشد، میتواند آنها را به فعلیت برساند. در بخش دیگری از کتاب میخوانیم: «برخی از ما گاهی سطح توقعمان از خود را بالا میبریم و به خودمان خیلی سخت میگیریم. گاهی انگار میخواهیم خودزنی کنیم! خوب است که بلندپرواز باشیم، خوب است که حداکثر سعی خود را بکنیم، اما هنگام شکست نیز باید با خودمان مهربان باشیم. اگر صادق بودهاید و در یک پروژه کار خود را به خوبی تمام تحویل دادهاید، هیچکس از شما توقع ندارد در همه مسائل و همیشه سرآمد باشید تا جایی که به سلامت خود ضرر بزنید. اما این چهربطی به گربه دارد؟ گربه و شیر هر دو از تیره گربهسانان هستند، اما گربه خودش را نمیکشد تا همچون شیر قوی و سریع باشد! او هیچگاه سلطان جنگل نبوده و نخواهد بود! حتی شاید در بین دیگر گربههای محله هم سلطان نباشد! خب که چه؟ آیا این موضوع مانع از آن میشود که او زندگی خودش را به خوبی بکند؟ که خوشبخت باشد؟ آیا او زمانش را صرف چیزی میکند که میداند هرگز به آن نمیرسد؟ آیا به این خاطر از خودش ناراحت است؟» گارنیه میگوید گربهها آرامش خود را به هر چیزی مقدم میدانند و از این لحاظ انسان میتواند آنها را الگوی خود قرار دهد: «ما در دنیایی از استرس، سروصدا و عجله گرفتار شدهایم. اما برای گربه مهمترین کار، نگهداری از آرامش خودش است. چرا ما در روز سعی نمیکنیم در سکوت، آرامش گمشده خودمان را بازیابیم؟ این آرامش هم درونی است و هم بیرونی. شما هم مثل گربه اگر دیدید در محیطی هستید که آرامش در جریان نیست، آنجا را ترک کنید و تا زمانی که به آرامش نرسیدید، به محیط قبلی برنگردید.»
استفان گارنیه نویسنده فرانسوی، در سال 1974 دیده به جهان گشود. او نویسندگی را با نوشتن مقالهها و مطالب طنز برای روزنامههای فرانسوی آغاز کرد و پیش از این که نویسندگی را به صورت حرفهای دنبال کند، مشاغل گوناگونی را تجربه کرد. از او دو کتاب دیگر با عنوانهای «گربه راهنمای ما» و «در فضیلت گربه بودن» نیز به فارسی ترجمه شده است.
برای شماهده موارد مرتبط، به دستهبندی خرید رمان مراجعه کنید.