«کتاب کار رفتاردرمانی شناختی» (The CBT Toolbox) اثر جف ریگنباخ، به سنجش و مدیریت رفتار درمانی شناختی براساس یافتههای علمی میپردازد. رفتاردرمانی شناختی یا سیبیتی روشی درمانی است که از طریق صحبت کردن با بیمار صورت میگیرد. از رفتاردرمانی برای درمان طیف وسیعی از مشکلات روانشناختی استفاده میشود. «کتاب کار رفتاردرمانی شناختی» توسط انتشارات دایره و با ترجمهی دکتر الهه میرزایی به چاپ رسیده است.
دراین کتاب، رفتاردرمانی شناختی کوتاهمدت و کلاسیک معرفی و مقایسه میشوند و موارد کاربرد هر یک شرح داده شده است. در فصل اول، رفتاردرمانی شناختی معرفی شده و ده فصل بعدی شامل تمریناتی عملی و راهبردی برای بهبود مواردی مانند اضطراب، افسردگی، روابط مسموم، استرس، رفتارهای تکانشی و ... است.
نظر خوانندگان در سراسر دنیا درباره کتاب کتاب کار رفتاردرمانی شناختی چیست؟
پگی –از خوانندگان کتاب- در سایت «آمازون» نظرش را چنین عنوان کرده است: «بهعنوان مقدمهای برای CBT منبع خوبیست. کتابی ساده و ابتدایی است، اما اطلاعات آن عالیست. اطلاعات ارزشمندی پیدا کردم که در جای دیگری در زمینههای «کنترل تکانشگری» و «بخشش دیگران» ندیده بودم. شدیدا این کتاب را توصیه میکنم.»
کاربر دیگری نوشته است: «من از مطالب این کتاب در رابطه با با مراجعین MH و SA در یک مرکز سرپایی استفاده میکنم. تمرینها آسان هستند و ترتیب خاصی را ارائه میدهند که به خواننده اجازه میدهد تا محرکها و گزینههای طوفان فکری را برای مهارتهای مقابله شناسایی کند.»
کرولاین نیز از خوانندگان کتاب است که آن را مفید یافته و عنوان کرده است: «بهعنوان یک درمانگر و مشاور مدرسه توانستم برخی از تکنیکهای کتاب کار CBT را برای کمک به ایجاد عزتنفس، به چالش کشیدن افکار تحریفشده و ارتقای اعتمادبهنفس دانشآموزان و مراجعانم، در جلسات مشاوره بگنجانم.»
در بخشی از کتاب پیرامون باور ما از خودمان بحث شده است: «چگونه باوری تولیدکنندهی این فکر است: «باید همین الان بهدستش بیاورم». افراد دارای این باور در گرماگرم اتفاقات احساس میکنند کنترلی روی خود، توانایی بهتعویقانداختن لذت بردن، و خویشتنداری ندارند. مصرف تکانشی مواد مخدر، بیبندوباری جنسی، پرخوری یا بسیار از کوره در رفتن و افراط در خرید کردن ممکن است محصول این باور باشد.
باید در نظر داشت که باورهای بنیادین به نظر فرد درست میآیند. اما صرف داشتن این احساس به این معنی نیست که آنها صحیحاند. باورهای بنیادین باعث میشوند آنچه حقیقت ندارد به نظر واقعیت بیاید. مراجعین اغلب میگویند: «احساس میکنم یک بازندهام» و من هم به آنها پاسخ میدهم: «اینکه احساس میکنی بازندهای، به این معنی نیست که واقعا آدم بازندهای هستی». اگر میخواهیم مشکلمان حل شود باید به باورهایمان برچسب «باور» بزنیم، یعنی درک کنیم که اینها فقط باورهای ما هستند و نه واقعیات جهان. در کتاب حاضر ابزاری برای کمک به فرآیند ارزیابی باورها ارائه شده است. اما بینهایت مهم است که بدون تعصب بپذیریم آنچه احساس میکنیم صحیح است ممکن است واقعیت نباشد. سیبیتی برای انسانهای دگم و لجوج کارآیی ندارد.
باورهای مختلف، افکار مختلفی ایجاد میکنند. بعضی افکار مفید نیستند و کارآیی ندارند. سیبیتی افکار غیرسودمندی که احساسات مختلفی ایجاد میکنند را طبقهبندی کرده است. به عبارت دیگر، هرگاه شما احساس عصبانیت میکنید، فکر خاصی درگیر است. هرگاه احساس اضطراب میکنید، افکاری در ذهن شما میگذرد.»
جف ریگنباخ دارای دکترای LPC است که در موسسه شناختدرمانی و تحقیقات بک در فیلادلفیا آموزش دیده است، دارای مدرک درمان شناختی است و در سطح ملی و بینالمللی در مورد موضوعات مرتبط با شناخت درمانی و اختلالات شخصیت سخنرانی میکند. او درحالحاضر بهعنوان مدیر خدمات سرپایی در بیمارستان Brookhaven در تولسا خدمت میکند، جایی که او بر برنامههای اختلالات خلقی و اضطرابی و برنامه درمان اختلال شخصیت مرزی نظارت میکند.