کتاب «سنگفرش هر خیابان از طلاست» نوشته¬ی کیم وو چونگ یکی از سرمایه¬داران کر¬ه¬ی ¬جنوبی است. این کتاب در سال 1989 به رشته¬ی تحریر در¬آمده است. با 5/1 میلیون نسخه فروش، این اثر به یکی از پرفروش¬ترین کتابهای کرهی جنوبی تبدیل شد. «سنگفرش هر خیابان طلاست» توسط آرمان هدایتی به زبان فارسی ترجمه شده است.
شاید برای¬تان جالب باشد که دلیل انتخاب نام این کتاب از سوی نویسنده چیست؟ کیم وو چونگ درباره¬ی انتخاب نام کتاب این¬گونه توضیح می¬دهد که او به هر جایی که می¬رود در آن¬جا پتانسیل قابل توجهی برای رشد، پیشرفت و موفقیت در تجارت پیدا می¬کند، گرچه شاید رسیدن به موفقیت همیشه هم آسان نیست و تمام خیابان¬ها از طلا پوشیده نشده¬اند ولی با تلاش مضاعف می¬توان راه را برای دستیابی به موفقیت هموار ساخت. کیم وو چونگ در این کتاب از تجربیات خویش در زندگی سخن می¬گوید و راهکار¬های مفیدی که خودش با آن¬ها به موفقیت رسیده است را در اختیار خوانندگان این کتاب قرار می¬دهد. این کتاب پر از داستان¬های کوتاه درباره¬ی¬¬ نحوه¬ی رفتار یک فرد در جهان تجارت است و در نهایت به خوانندگان کتاب یاد می¬دهد که چشم¬انداز، دیدگاه و نگرش تجاری افراد نسبت به فرصت¬ها چگونه باید باشد.
نظر خوانندگان در سراسر دنیا، درباره کتاب «سنگفرش هر خیابان از طلاست» چیست؟
این کتاب با پیام¬هایی که برای خوانندگان به همراه داشت، یکی از پر طرفدار¬ترین کتاب¬های جهان لقب گرفت. یکی از مخاطبین این کتاب را، تاثیرگذار¬ترین کتابی که در عمر خویش خوانده است، می¬داند و آن را راه رسیدن به موفقیت و ثروت معرفی می¬کند. خواننده¬ای دیگر این¬گونه کتاب را توصیف می¬کند «به¬هر¬حال، عنوان این کتاب قدرت کافی برای بیدار کردن مردم را دارد. این کتاب هنوز انتخاب خوبی برای خواندن است و من کمی تعجب می¬کنم چرا که کتاب حدود 30 سال پیش نوشته شده اما همه¬ی توصیه¬ها هنوز ناب و تازه¬اند.» هم¬چنین در جایی دیگر شادی مستوفی، یکی از خوانندگان کتاب، درباره¬ی کتاب می¬نویسد: «فکر نمی¬کنم هیچ توضیحی بتواند خوبی این کتاب انگیزشی را توصیف کند، این¬طور نیست که من با همه¬ی چیزهایی که نویسنده گفته، موافق باشم، اما قطعا از او درس¬های بسیاری آموختم، اصلا برای¬تان جالب نیست بدانید که چطور یک پسر فقیر روزنامه¬فروش به چنین ثروت هنگفتی برسد؟»
جملاتی از کتاب که شاید انگیزه خواندن باشند
در جایی از کتاب می¬خوانیم: «چرا دکترها همیشه مورد احترام هستند؟ به عقیده¬ی من تنها دلیل این موضوع این است که آن¬ها در امری خاص متخصص هستند که دیگران از آن بیاطلاعند، چرا یاد نویسندگانی چون «داستایوفسکی»، «کامو» و «کافکا» همچنان زنده است؟ به دلیل این¬که آن¬ها توانستند به بالاترین سطح دانش ادبیات برسند و در آن تخصص داشته باشند، مرتبهای که دیگران به آن نرسیدند پس مهم نیست که رشته¬ی شما چه باشد، سعی کنید در رشته¬ی خود بهترین باشید و اگر میخواهید بدانید از کجا باید شروع کنید، میتوانم به شما بگویم خودتان را غرق کارتان کنید، عقاید نو، درک و دانش به کسانی میرسد که فکرشان تنها معطوف به آن کار است.»
نویسنده¬ی کتاب با ظرافت به تمامی مراحل انجام یک کار دقت می¬کند و به نظر می¬رسد برای وی حتی لحظات پایانی یک پروژه از اهمیت زیادی برخوردار است و می¬تواند تعیین¬کننده¬ی محصول نهایی باشد: «در طی سالیان گذشته من محصولات بیشماری را به بازارهای جهانی فروختهام، اما یک مشکل همیشه من را آزار داده است: محصولات کرهای همیشه معروف به طراحی خوب، کیفیت و قیمت مناسب بودهاند. اما کم دقتی در مراحل پایانی تولید محصولات در کره همیشه بهانهای برای خریداران بوده تا بتوانند از قیمت محصولات کم کنند و چنین موضوعی نه¬تنها به معنی ضرر در فروش میباشد بلکه مایه¬ی آبروریزی برای من به عنوان یک کرهای است.»
در ادامه در قسمتی از کتاب نویسنده در حالی¬که در فقیرترین حالت ممکن به سر می¬برد، احساساتش را به زیبایی تمام چنین توصیف می¬کند: «در آن وقت حتی یک سکه هم در جیبم نبود، اما رویاهای بزرگی در سر داشتم، من هنوز به خوبی احساساتم در آن زمان را به خاطر میآورم، مانند حسی که در نیمهشب به هنگام ترک کتاب¬خانه و یا بازگشت به خانه پس از یک روز سخت کاری داشتم، به آسمان نگاه میکردم و آن را مال خودم میدیدم، میتوانستم آن را در آغوش بگیرم، هیچچیز در آن زمان برای من غیرممکن نبود، طراوت و نشاط جوانی در من موج میزد و قلبم را با آرزوهای بزرگ پر کرده بود، هیچچیز نمیتوانست من را از حرکت باز دارد.»
درباره نویسنده
نکتهی قابل توجه دربارهی کیم وو چونگ تجربهی فقر و بیپولی در عُنفوان کودکی و نوجوانی است. او در کودکی برای یاریرساندن به خانوادهاش به روزنامهفروشی مشغول بوده است. کیم وو چونگ با تلاش و نبوغ ستودنی شرکت دوو را تاسیس کرد و به یکی از سرمایهگذاران ثروتمند کره¬جنوبی تبدیل شد. این کتاب تنها نوشته¬ی کیم وو چونگ است.