کتاب «اسلامگرایی»، نوشتهی «ارنست نولته» (Ernst Nolte)، در سال ۲۰۰۹ چاپ شد. این کتاب با عنوان اصلی «اسلام گرایی: سومین جنبش مقاومت رادیکال» با ترجمه مهدی تدینی و توسط انتشارات نشر ثالث منتشر شده است. کتاب به مقایسهی فاشیسم و کمونیسم با اسلامگرایی نوین میپردازد که در نیمهی دوم قرن بیستم ظهور پیدا میکند.
کتاب به مقایسهی فاشیسم و کمونیسم با اسلامگرایی نوین میپردازد که در نیمهی دوم قرن بیستم ظهور پیدا میکند. نیمهی دوم قرن بیستم که همگام است با انقلاب ۱۹۷۹ ایران و ظهور جدی اسلامگرایی سیاسی در خاورمیانه. از آنجا که نولته تاریخشناس است، رویکردی با تحلیل و تبیین تاریخی هم در اختیار خواننده میگذارد. خوانندهای که نگاه تاریخی به موضوعات کمترین نقش را در تحلیلهایش بازی میکند و این نکته حائز اهمیت دیگری مخصوصا برای مخاطبان ایرانی است. این کتاب برای خوانندهی ایرانی جاذبههای خاص خود را دارد، اغراق نکردهایم اگر بگوییم مخاطب اصلی کتاب، مخاطبان ایرانی هستند.
در ادامه نظر بعضی از خوانندگان که در سایت گودریدز دیدگاه خود را ثبت کردهاند، با هم میخوانیم:
امید پورمحسن با نگاهی دقیق به نقش تاریخ در رشد اندیشه و تفکر انسان مینویسد: ««سامرست موام»، نویسندهی انگلیسی معتقد است «سه چیز است که باید آنها را یافت: روابط انسان با محیطی که در آن زیست میکند، روابط انسان با انسانهای دیگر که در میانشان زندگی میکند و سرانجام رابطهی انسان با شخص خودش»؛ به گمان من کتاب اسلامگرایی نولته با ترجمهی حرفهای مهدی تدینی، مرجع خوبی است جهت درک روابط انسانی ما در این سرزمین و فیمابینِ افراد این جامعه و از این منظر میتوانیم به شناختی نسبی و حتی کامل از خود دست یابیم، یک اثر تاریخنگارانهی ماندگار که برای مخاطبِ ایرانی بسیار بیشتر از حد تصور دارای ارزش خواهد بود و با نگاهی دقیق و صرفِ اندکی اندیشه، قدرت تحلیلی مناسبی برای او فراهم میگردد، همیشه خواندنِ کُتُبِ تاریخیِ مستند، سببسازِ اتفاقات موثری در سرنوشتِ یکایک افراد یک جامعه خواهد شد و این کتاب بابی را در اذهان ما میگشاید تا به روشنی وقایع حقیقی را دنبال کنیم و از دید یک ناظر راستین در مباحث مطرح شده بیشتر بیاندیشیم و آموختههای خود را به چالش بکشیم... .»
یزدان امینی خویی، به ارتباط دو جنبش بزرگ قرن بیستم با جنبش اسلامگرایی در نیمه دوم این قرن، مینویسد: «نولته در این کتاب سومین جنبش رادیکال یعنی اسلامگرایی را جدا از دو جنبش قبلی (فاشیسم و کمونیسم) تعریف نکرده بلکه به هرسه جنبش در یک خط پرداخته و نزدیکی و دوری هر یک را کاملا برسی کرده و به آن پرداخته. یک ریشهیابی خواندنی در مورد دلایل اسلامگرایی در اواخر قرن بیستم به بهترین شکل ممکن در اختیار خواننده قرار گرفته است.»
در شروع کتاب دربارهی نخستین جنبشهای مقاومت رادیکال میخوانیم: «برای مارکسیستها از دیرباز هیچ چیز بدیهیتر از این نبود که مارکسیسم انقلابیترین نظریه سیاسی است که برایش در درجه نخست مهم است «جهان را تغییر دهد» و به سُلطه وضعیت اجتماعی ناگواری که تاکنون بر انسانها حاکم بوده است، پایان دهد.»
در بخشی دیگر از کتاب، نقد انگلس، متفکر نامآشنا، را دربارهی تمدن مدرت جدید میبینیم: «البته در عین حال، در نظر انگلس جوان «چیزی خیرهکنندهتر از صحنهای نیست که «رودخانه تیمز» پیش چشم میگُستراند وقتی کسی از جانب دریا به سوی پل لندن می رود.» پیداست که او با پیشرفت شیفتگی لیبرالها بیگانه نیست، اما از «قربانیانی که بهای همه این پیشرفت بودهاند» با تاکید بیشتری سخن میگوید یا بر این تاکید میکند که «این لندنیها برای پدید آوردن همهِ این معجزاتِ تمدن که شهرشان را پُر کرده است، باید بهترین بخش انسانیت را قربانی میکردند.»
در بخشی دیگر از کتاب، دیدگاه مارکس را دربارهی لیبرالیسم میخوانیم: «بنابراین به باور مارکس، لیبرالیسم به نوعی از «آزادی به منزله حق بشر» استناد می جوید که نه بر پیوند انسان با انسان، بلکه بر جداسازی انسان از انسان استوار است. تنها به همین دلیل کرسی تدریس مسیحی در ایالات متحد آمریکا میتوانست به کالایی تجاری تبدیل شود. ضمن این که مارکس در مقالهاش «درباره مسئله یهود» به نظر خاستگاه «پول پرستی» را در واقعیت تاریخی یهودیت مییابد.»
ارنست نولته (Ernst Nolte)، تاریخپژوه و نویسندهای آلمانیتبار است. او از شاگردان یکی از برجستهترین فیلسوفان قرن بیستم، مارتین هایدگر است. نولته چندین جایزه از جمله جایزهی «Hanns Martin Schleyer» و جایزهی «Konrad Adenauer» را دریافت کرده است. همچنین در سال ۲۰۱۱ جایزهی «Gerhard Löwenthal Honor را به خاطر فعالیتها و نوشتههایش در راستای حقوق بشر برنده شده است. از کتابهای دیگر او میتوان به «جنبش های فاشیستی»، «قرن بیستم-ایدئولوژیهای خشونت» و «فاشیسم و کمونیسم» اشاره کرد. دو کتاب اول برای علاقهمندان به فارسی ترجمه شدهاند.