«یادداشتهایی از خانه مردگان» (The House of the Dead)، نوشتهی «فئودور داستایفسکی»، نویسندهی سرشناس روسی است که برای اولین بار در سال ۱۸۶۲ منتشر شد. این کتاب توسط «سعیده رامز» به زبان فارسی برگردانده شده و «انتشارات فرهنگ نشر نو» آن را به چاپ رسانده است.
داستایفسکی در سال ۱۸۴۹ به اتهام شرکت در محافل سیاسی بازداشت شد و مدتی را در یکی از زندانهای سیبری به سر برد. وی با ایده گرفتن از همان خاطرات شخصی، این کتاب را نوشت. کتاب «یادداشتهایی از خانه مردگان»، داستان مردی است که به جرم قتل همسرش در زندان است و داستان روایتگر سختیها و عذابهایی است که زندانیانِ در بند، محکوم به تحمل آنها هستند.
نظرات زیر از سایت آمازون انتخاب شدهاند. یکی از خوانندگان نوشته است: «این کتاب بینش عمیقی نسبت به زندانهای شوروی قدیم و شکنجههای وحشتناک آنها به من داد. فکر میکنم داستایفسکی نیازی به تعریف من ندارد. این کتاب واقعاً مرا شگفتزده کرد.»
خوانندهی دیگری با اشاره به واقعیت داستان مینویسد: «این کتاب بر اساس واقعیت نوشته شده است. داستایفسکی تصویر واضحی از زندگی خود در زندان ترسیم میکند. تصویری که او از زندانیان دیگر توصیف میکند، اغلب دلسوزانه است. نویسنده با نوشتن جزئیات فراوان، شما را غافلگیر میکند.»
یکی از مخاطبین به جذابیت کتاب اشاره کرده و نوشته است: «یک لحظه نویسنده را روانشناس میبینید، لحظهای دیگر جامعهشناس و لحظهای فیلسوف. تمام این نقشها را داستایفسکی بهتنهایی ایفا میکند. عواطف آدمیزاد بهزیبایی تحریک میشود و شما با خواندن هر پاراگراف، با رنج و عذاب زندانیان زندگی میکنید. حتما این کتاب را بخوانید؛ زیرا احساسات شما را قلقک خواهد داد و شما را نسبت به انسانیت تیزبینتر میکند.»
در قسمتی از کتاب نویسنده از تظاهر کردن صحبت میکند: «بدیهی بود که اگر رفتارِ موردنظرشان را در پیش میگرفتم، اگر حتی در ظاهر به من ناسزا میگفتند، در باطن برایم احترام قائل میشدند. با این حال، توان ایفای چنین نقشی در وجود من نبود و با در نظر گرفتنِ عقیدهی آنها دربارهی نجیبزادهها من بههیچوجه نجیبزاده محسوب نمیشدم؛ پس با خودم عهد کردم که در برابر آنها هیچیک از امتیازات علمی و رفتاری و هوشیام را نادیده نگیرم. اگر برای خشنودیشان بهسازشان میرقصیدم و با آنها موافقت میکردم و از درِ دوستی وارد میشدم و خودم را در امور مختلف تا سطح آنها تنزل میدادم، فوراً میفهمیدند که همهی اینها از روی ترس و بُزدلی است و با من اهانتآمیز رفتار میکردند.»
در قسمت دیگری شرایط سخت و نکبتبار زندان به تصویر کشیده شده است: «تا آن ساعت، صدای فریادها، خندهها، و دشنامها به گوش میرسید! صدای به هم ساییدن زنجیرها، بوی بد و نامطبوع بخارات و دودهای غلیظ، سرهای تراشیده، صورتهای داغ شده با آهن سرخ. جامههای ژنده و پاره، خجلتآور و افتضاحآمیز بود! آری، انسان زندگانی دشواری دارد. من تصور میکنم بهترین تعریفی که میتوان از انسان کرد این است: «انسان عبارت است از موجودی که به همه چیز عادت میکند.»»
در قسمت دیگری از کتاب، نویسنده از پذیرش زندگی در زندان سخن میگوید: «اگرچه به نظر من غیرممکن میآمد که بتوانم اینگونه زندگی کنم، چیزی نگذشت که آن را قبول کردم؛ زیرا خود را در برابر امری اجتنابناپذیر میدیدم.»
فئودور میخایلاویچ داستایفسکی در ۱۱ نوامبر ۱۸۲۱ در روسیه متولد شد. وی فیلسوف، نویسنده، مقالهنویس و روزنامهنگار مشهور روسی بود که بسیاری از منتقدان ادبی، او را یکی از بزرگترین نویسندگان روانشناس در جهان معرفی میکنند. وی همچنین با درجهی افسری از دانشکدهی نظامی فارغ التحصیل شد و برای مدتی شغلی در ادارهی مهندسی وزارت جنگ به دست آورد.
فئودور داستایفسکی در جشن سه روزهی بزرگداشت پوشکین در پی سخنرانی¬اش به اوج شهرت و افتخار در زمان حیاتش رسید و سرانجام در سال ۱۸۸۱ در اثر خونریزی ریه درگذشت.