رینبو راول در کتابش به زندگی دو نوجوان کرهای و مقیم آمریکا به نام النور داگلاس و پارک شریدن در دهه 1980 میپردازد. النور دختر شانزده ساله و پارک پسری شانزده ساله است و هر دو نخستین تجربهی عشقی خودشان را میگذرانند. این دو نوجوان به لحاظ خانوادگی با مسائلی مواجه هستند و مشکلات مختلفی دارند که طعم خوش زندگی را از آنها ربوده است با این حال وزیدن نسیم عشق موجب میشود که علیرغم وجود مصائب زندگی، بتوانند اوقات شاد و مفرحی را سپری کنند. رینبو راول توانسته در این اثر، جلوههای بارز عشق در زندگی را پیش روی خوانندگان قرار بدهد.
«دختره خیلی اوضاع ناجوری داشت. او نهتنها تازهوارد بود، بلکه گنده و زمخت هم بود، با موهای قرمز شلخته و فرفری. طوری لباس پوشیده بود که انگار دلش میخواست مردم نگاهش کنند. شاید هم از این سر و وضع افتضاح خوشش میآمد. یک تیشرت شطرنجی مردانه پوشیده بود و چند تا گردنبند عجیب غریب هم انداخته بود دور گردنش و مچ دستهایش را هم با دستمال پوشانده بود. او پارک را یاد مترسک میانداخت؛ یا مثلاً یکی از آن عروسکهای بدریختی که مادرش روی میز آرایشاش میگذاشت. دختر تازهوارد شبیه چیزی بود که در طبیعت جان سالم به در نمیبرد. اتوبوس دوباره توقف کرد و چند بچهی دیگر سوار شدند. آنها دختر تازهوارد را هل دادند، از او رد شدند و رفتند روی صندلیهاشان نشستند. پارک به دختر تازهوارد نگاه کرد. او هنوز آنجا ایستاده بود. رانندهی اتوبوس داد زد:«هی دختر! بشین!» دختر راه افتاد سمت انتهای اتوبوس، درست سمت آن وحشیها. پارک با خودش گفت "وای خدایا! وایسا! برگرد سر جات!" میدانست که الان آب از لبولوچهی استیو و میکی سرازیر شده. پارک سعی کرد جای دیگری را نگاه کند.»
رینبو راول، نویسندهی آمریکایی در سال ۱۹۷۳ زاده شده است. او که برندهی جایزهی مایکل ال. پرینتز در سال ۲۰۱۴ است، بین سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۱۲ ستوننویس روزنامهی اوماها ورلد هرالد بود. رینبو راول بعد از کار ستوننویسی، چون در روزنامه کار تبلیغاتی انجام داده بود در یک شرکت تبلیغاتی به کار پرداخت و همان زمان بود که شروع به نوشتن نخستین رمانش کرد. النور و پارک که از آثار اوست توسط سایت آمازون به عنوان یکی از بهترین کتابهای داستان بزرگسالان انتخاب شده است.