کتاب «ماورای طبیعی شدن» با عنوان فرعی «چگونه افراد عادی کارهای غیرعادی انجام میدهند»، ترجمهای است از کتاب Becoming Supernatural به قلم دکتر جو دیسپنزا، مدرس، پژوهشگر، مشاور، نویسنده و مربی بینالمللی. «ماورای طبیعی شدن» پرفروشترین کتاب دیسپنزا است که در سال 2019 منتشر شد و به مدت یک سال در صدر جدول پرفروشترین کتابهای فلسفی آمازون قرار داشت.
دیسپنزا در این کتاب تمرینهایی ارائه داده که اعتقاد دارد با مراقبه و مدیتیشن و انجام این تمرینها، افراد میتوانند به انرژیهای درونی خود نظم ببخشند و آنها را به صورت آگاهانه مدیریت کنند. به علاوه با تمرین کافی و یادگیری این مهارتها و تکنیکها، جسم و ذهن نیز کارآمدتر عمل خواهند کرد.
کتاب «ماورای طبیعی شدن» در چهارده فصل با عناوین زیر تالیف شده است: فصل اول: گشودن درها به روی ماوراءالطبیعه فصل دوم: لحظه اکنون فصل سوم: قرار گرفتن در جریان امکانهای جدید در میدان کوانتومی فصل چهارم: تبرک مراکز انرژی فصل پنجم: شرطی کردن بدن نسبت به ذهنیت جدید فصل ششم: نمونههای زنده حقیقت فصل هفتم: هوش قلبی فصل هشتم: فیلم ذهنی- زیبابین فصل نهم: مراقبه در هنگام راه رفتن فصل دهم: بررسی موردی؛ واقعیت بخشیدن فصل یازدهم: مکان-زمان و زمان-مکان فصل دوازدهم: غده پینهآل فصل سیزدهم: پروژه انسجام؛ ساختن دنیایی بهتر فصل چهاردهم: بررسی موردی؛ شاید برای شما هم اتفاق بیفتد.
آنتونی رابینز نویسنده و سخنران معروف در مورد کتاب «ماورای طبیعی شدن» میگوید: «کتاب ماورای طبیعی شدن توسط یک دانشمند نخبه و یک آموزگار عاشق نوشته شده است. این کتاب راهنمایی منحصربهفرد و کاربردی است که نشان میدهد چگونه فراتر از زندگی عادی قدم برداریم و وارد یک زندگی خارقالعاده شویم.»
شاهین دهباشی فعال در زمینه توسعه کسبوکارها نیز در وبسایت خود نوشته است: «ویژگی جالبی که کتاب ماورای طبیعی شدن در اختیار خود دارد، سادگی متن و توانایی بالای رساندن مفاهیم در آن است، به عبارتی ما پس از درک بیواسطه هر مفهومی، توانایی مانور بالاتری روی دیتا و اطلاعات به دست آمده از آن داریم و اگر از این اطلاعات برای تغییر زندگی خود استفاده کنیم، نتیجهای جز دستیابی به اهداف (هر هدفی) با دقیقترین حالت ممکن به دست نخواهیم آورد. دکتر جو دیسپنزا در کتاب ماورای طبیعی شدن آزمایشات جالب دانشمندان این حوزه را نیز جمعآوری کرده است.»
دیسپنزا از نگرانیهایش بابت قضاوت علمگرایان و همچنین تردیدهایی که در راه نوشتن این کتاب داشته سخن میگوید: «نوشتن این کتاب ریسک بزرگی برای من و آوازهام داشت، افراد زیادی از جمله جامعه علمی این کار من را شبهعلم میدانند. در گذشته بسیار نگران اظهارنظر منتقدان بودم. در اوایل راه نویسندگی سعی میکردم همیشه منتقدان را در نظر بگیرم تا آنها اثرم را تایید کنند. برایم اهمیت داشت که جامعه بزرگ علمی من را بپذیرد. اما در یکی از سخنرانیهایم در لندن، خانمی میکروفون را از من گرفت و داستان شفا پیدا کردن خود را بازگو کرد و اینکه چطور با استفاده از تمرینهایی که من در کتابهای قبلی ذکر کردهام، شفا پیدا کرده بود. در همان لحظه باورهایم دگرگون شد.»
دیسپنزا در بخشی از کتاب درباره تاثیر مراقبه بر زندگی انسان نوشته است: «زندگی جدید امکانپذیر است، زیرا واقعیتی فراتر از تجربیات زمانی و مکانی ما وجود دارد. از طریق مراقبه، میتوانیم به آنچه نویسنده آن را لحظه فعلی جاودانه مینامد، وارد شویم. در این بُعد، گذشته، حال و آینده وجود ندارد؛ بلکه همه چیز همزمان اتفاق میافتد.»
در بخش دیگری از کتاب، نقش استرس بر عملکرد بدن و سلامتی انسان با مثالهای عینی و ملموس شرح داده شده است: «پایتان روی ترمز است، اما به ماشین گاز می دهید. لازم نیست متخصص خودرو باشید تا بتوانید اثرات مخرب این نیروهای مخالف را درک کنید. ترمز ماشین خراب می شود، به گیربکس فشار میآید و مقاومت ایجاد شده سبب اتلاف انرژی و کاهش بهینگی مصرف سوخت میشود. تداوم این تنش سبب تحلیل بدن شده و توانایی ترمیم و حفظ سلامتی را از بین میبرد و انعطاف و شادابی را از آن سلب میکند. اگر بگوییم انعطاف بر مدیریت بهینه انرژی استوار است، بر اثر استرس مزمن، نیرو به طور کامل تحلیل میرود و ممکن است بیمار شوید. هرچه بیشتر به این حالت اضطرابی معتاد شویم، احتمال این که به درون غور کرده و به صورت ارادی انسجام قلبی ایجاد کنیم، کمتر میشود.»
به عقیده او، مهارت کنترل ذهن در لحظه حال و جلوگیری از بازگشت به گذشته اهمیت بسیاری دارد و از مهارتهای کنترل ذهن است که همه باید داشته باشند: «بدن میخواهد واقعیت فیزیکی را با حواس خود تجربه کند تا احساسی در خود ایجاد نماید، اما هدف این است که واقعیتی را از ورای دنیای حواس ایجاد کنید که بدن در مقام ذهن آن را تعریف نکند؛ بلکه شما در مقام ذهن تعریف کننده آن باشید. بنابراین وقتی از برنامه آگاه میشوید، سعی میکنید بدنتان را در لحظه اکنون نگه دارید. بدن تلاش میکند که به گذشته آشنا بازگردد، زیرا میخواهد درگیر آینده قابل پیشبینی باشد. ولی دوباره باید سعی کنید آن را سر جایش بنشانید. هر بار که بر این عادتهای خودکار غلبه میکنید، اراده شما در اجرای برنامههایتان قویتر میشود. هر بار که بدنتان را به لحظه حال باز میگردانید، در حال تعریف ذهنیت جدید برای بدن خود هستید. هر بار که از برنامه خود آگاه میشوید و برای لحظه اکنون تلاش میکنید، در واقع اعلام میکنید که اراده شما از این برنامه بیشتر است و اگر مدام توجه و انرژی خود را به لحظه حال بازگردانید و به این توجه داشته باشید که چه زمانی در زمان حال حضور دارید و چه زمان نه، دیر یا زود بدنتان تسلیم خواهد شد.»
جو دیسپنزا در سال 1961 در شهر نیویورک متولد شد. از زندگی شخصی او اطلاعات زیادی در دست نیست. او اولین کتاب خود را در سال 2007 منتشر کرد. استقبال گسترده از این کتاب باعث شد او با توان بیشتری به نویسندگی ادامه بدهد و کتابهای بیشتری منتشر کند. دیسپنزا درست زمانی که در اوج کار حرفهای خود قرار داشت، تصادف سنگینی را از سر گذراند و آسیب جدی دید. پزشک معتقد بود که او دیگر نمیتواند راه برود؛ اما خود او طور دیگری فکر میکرد.
او پس از گذشت دوازده هفته از آن تصادف مهیب، توانست خود را درمان کند و با نیروی اراده، به زندگی عادی بازگردد. دیسپنزا تاکنون در 33 کشور دنیا در 6 قاره مختلف سخنرانی کرده و عملکرد مغز انسان و نقش آن در زندگی را به افراد مشتاق آموزش داده است. روزبه ملکزاده مترجم این کتاب، چند اثر دیگر از دیسپنزا را هم ترجمه کرده است؛ «کمال ذهن»، «قدرت باور» و «شکستن عادتهای کهنه». کتاب پرفروش «باشگاه پنج صبحیها» نوشته رابین شارما نیز از ترجمههای دیگر ملکزاده است.