جوزف کنراد (1924-1857) نویسندهی انگلیسی-لهستانی در بردیچیف، متولد شد. او به مدت شانزده سال در کشتیرانی انگلیس به کار ملوانی اشتغال داشت و مدتی هم در کنار ناخدا کار کرد و سرانجام هم توانست ناخدا شود و تابعیت انگلیس را دریافت کند. کنراد از مشاهده رفتار استعماری انگلیس بسیار آزرده خاطر بود و بعدها در کتابهایی که نوشت حساسیت خود را به آنهمه جور و ستم در حق مردم سرزمینهای مستعمره نشان داد. او زمانی که در انگلیس ساکن شد به ادبیات روی آورد و بیشترین توجه را به آن نشان داد هرچند مدام در حال سفر به این سو و آن سوی جهان بود. نخستین رمانی که نوشت «حماقت آلمایر» نام داشت که استقبال منتقدان را برانگیخت اما نتوانست نظر مردم را جلب کند. او با توجه به تجربیاتش و سفرهایی که داشت، دید وسیعی پیدا کرده بود که از آن برای نوشتن بهره میبُرد و میکوشید ابعاد مختلف وجودی انسان را تجزیه و تحلیل کند. کنراد نسبت به رفتار و روحیات آدمیان توجه ویژهای داشت و همواره در آثارش رنجها، فسادها، شوربختیها و... را بازتاب میداد. از آثارش میتوان به «فریای هفت جزیره»، «کاکاسیاه کشتی نارسیسوس»، «مأمور سری» و «رانده از جزیرهها» اشاره کرد.