کتاب «کمبود» (scarcity: much so means little too having why) نگارش مشترکِ «سندهیل مولاینیتن»، استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد و «الدار شفیر»، استاد روانشناسی دانشگاه تاد است که اولین بار در سال 2013 در آمریکا منتشر شد و تاکنون به چندین زبان ترجمه شده است. کتاب «کمبود» نظریهی جدیدی به نام "کمبود" یا "کمیابی" را ارائه میدهد که نقدهای مثبت فراوانی را متوجه خود ساخته و میتواند زندگی شما را دگرگون سازد. این کتاب با ترجمهی حسین علیجانیرنانی توسط نشر ققنوس منتشر شده است.
در این کتاب کوشش نویسندگان بر این بوده تا با بهرهگیری از یافتههای علوم مختلف به ویژه اقتصاد و علوم رفتاری، مفهوم «کمیابی» را برای خوانندگان تشریح کنند. در این کتاب کمیابی، «برخورداری از چیزی کمتر از مقداری که فکر میکنیم نیاز داریم» معنی شده است. به عنوان مثال بیکاری، کمیابی مالی را به همراه دارد. مشکلات شخصیتی محدودیتهایی ایجاد میکند که منجر به کمیابیِ اجتماعی شده و همچنین ممکن است کمیابی، در زمان و منابع غذایی اتفاق بیفتد. شاید در برخی موارد این محدودیتها به خلاقیت بیشتر منجر شوند، اما در درازمدت بر ذهن و نگرش افراد تاثیر خواهند گذاشت. عواقب کمیابی با توجه به مثالهای متعددی که نویسندگان به آنها اشاره کردهاند، ناکامی و ضررهای جبرانناپذیری به بار خواهند آورد.
نیویورک تایمز این کتاب را «فوقالعاده درخشان» خواند و نشریهی «اکونومیست» دربارهی کتاب «کمبود» نوشت: «نظریهی جامع کتاب دربارهی ذهنیت کمبود در نوع خود بسیار تازه است.»
ریچارد تیلر -برندهی نوبل اقتصاد- اظهار داشت: «این کتاب از نظر علمی بیبدیل و از نظر روایی بسیار خواندنی و سرگرمکننده است. کار نویسندگان این کتاب گام بعدی در تکامل اقتصاد رفتاری است. آنها از نسلی از اقتصاددانان و دانشمندان علوم اجتماعی هستند که در حال تغییر شیوهی نگرش ما به اقتصاد توسعه هستند. آنها این ایدهی مهم را جدی گرفتهاند که باید کاری را دنبال کنیم که نهتنها برای دیگر دانشگاهیان جالب باشد؛ بلکه امکان افزایش مقیاس را نیز داشته باشد.»
یکی از کاربران سایت «طاقچه» پس از خواندن کتاب، توصیه کرده است که این کتاب را بارها بخوانید و نوشته است: «خیلی کتاب خوبی است. به شما یاد میدهد چقدر سطحی و از روی عادتهای قبلی یا تبلیغات دست به انتخاب میزنید یا خرید میکنید. یاد میدهد چطور ذهن، در چرخهی کمیابی پول، احساسات و غیره قرار میگیرد؛ فقر چقدر پهنای ذهن انسان را کم میکند و باعث میشود خیلی خیلی دنیا را محدود تصور کنید و نتوانید از قابلیتهای خودتان و محیط بهرهمند شوید. همچنین به شما میآموزد که خودمهاری و خودکنترلی زیاد هم خوب نیست و برخلاف تصور عموم، اراده را قوی نمیکند، بلکه آن را تضعیف مینماید.»
برَدلی یکی از کاربران سایت «آمازون» و از خوانندگان کتاب است که نظرش را چنین عنوان کرده: «این کتاب بصیرتانگیز بود. نشان داد شباهتهایی بین افرادی که سرشان با نداشتن وقت کافی گرم شده و آنهایی که سرشان با نداشتن پول کافی گرم شده وجود دارد. موضوع کلی کتاب، منطقی و قانعکننده است. خواندن آزمایشات جالب بود که اغلب نتایج شگفتانگیز و ضدشهودی به همراه داشتند. اگر میخواهید بفهمید که کمبود یک چیز مهم، چقدر میتواند بر ذهن و زندگی شما تأثیر بگذارد، این کتاب بینش خوبی به شما میدهد.»
یکی از اولین تعاریفی که در کتاب برای توصیف کمیابی مطرح شده، چنین است: «کمیابی ذهن را تسخیر میکند. همانطور که افرادِ درگیرِ گرسنگی مهلک به چیزی جز غذا فکر نمیکنند، همهی ما، در مواجهه با هر نوع کمیابی جذبش میشویم. ذهن به شکلی خودکار و پرقدرت به سمت نیازهای برآورده نشده متمایل میشود. آن نیاز برای افراد گرسنه غذاست، برای افرادی که سرشان شلوغ است ممکن است پروژهای باشد که باید تمامش کنند، برای کسی که دچار تنگدستی شده میتواند پرداخت اجارهی این ماه باشد. برای افراد تنها میتواند نبود همنشین باشد. کمیابی چیزی بیش از نارضایتیِ حاصل از کم داشتن یک چیز است. کمیابی شیوهی تفکر ما را تغییر میدهد و خود را به ذهن ما تحمیل میکند.»
این مثال جالب از کتاب، شاید به درک بهتر واژهی کمیابی کمک کند: «در یک مطالعه از بچهها خواسته شده بود که اندازهی سکههای آمریکایی را به وسیلهی ابزاری که در اختیارشان قرار گرفته بود، تخمین بزنند، سکه هایی از یک پنی تا نیم دلار. سکهها به نظر بچههای فقیرتر بزرگتر «به نظر رسیده بود» و آنها اندازهی سکهها را بسیار بیشتر تخمین زده بودند. اشتباه در تخمین سکههای با ارزشتر ، که ربع و نیم دلار ارزش داشت، بیش از همه بود. همانطور که غذا تمرکز افراد گرسنه را مال خود میکند، سکهها تمرکز بچههای فقیر را تسخیر کرده بود. این تمرکزِ افزایش یافته، باعث شده بود این سکهها بزرگتر «به نظر برسند».»
الدار شفیر مدرک دکترای خود را در رشتهی علوم شناختی از انستیتوی فناوری ماساچوست دریافت کرده است. این دانشمند آمریکاییِ علوم رفتاری، بنیانگذار و عضو هیئتمدیرهی یک سازمان غیرانتفاعی است که از علوم رفتاری برای حل مشکلات اجتماعی دشوار استفاده میکند. او پژوهشهایی در حوزههای علوم شناختی، قضاوت و تصمیمگیری و اقتصاد رفتاری انجام میدهد. وقتی به او «بورسیه گوگنهایم» اعطا شد، گفت که برای ادامهی تحقیقات خود در زمینهی «روانشناسی کمبود»، از این پول استفاده خواهد کرد. شفیر پیش از این، جایزهی «پژوهشگر جدید هیلل آینهرن» را از انجمن داوری و تصمیمگیری، و جایزهی «یادبود چیس» را دریافت کرده بود. وی عضو منتخب آکادمی هنر و علوم آمریکا و عضو مؤسسه تحقیقات پیشرفته کانادا است. در زمان ریاستجمهوری اوباما، او به شورای مشورتی رئیسجمهور در بخش توان مالی منصوب شد. وظیفهی این شورا، در نظر گرفتن راههای تقویت توانایی مالی در سراسر کشور است. در حال حاضر، وی استاد روانشناسی و روابط عمومی دانشکدهی روانشناسی دانشگاه پرینستون و دانشکدهی روابط عمومی و بینالمللی وودرو ویلسون و همچنین عضو هیئتعلمی در پژوهشگاه علوم اجتماعی در دانشگاه هاروارد است.
سندهیل مولاینیتن برندهی جایزهی «بورسیهی نابغه» از بنیاد مکآرتور و استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد است. حوزهی تخصصی او تحقیقات مربوط به اقتصاد توسعه و اقتصاد رفتاری و مالی شرکتها است. اگرچه مولاینیتن اکثر عمرش از وضعیت اقتصادی مناسبی برخوردار بوده؛ در دورهای فقر را نیز تجربه کرده است. در دههی ۱۹۸۰ قوانینی وضع شد که به افراد غیرشهروند آمریکا، مانند پدرِ هندیِ مولاینیتن، اجازهی ادامهی کار داده نمیشد. او میگوید: «به چشم خودم میدیدم که والدینم یکشبه تغییر کردند.» آنها بسیار مضطربتر و تندخوتر شده بودند؛ انگار که بخشی از شخصیتشان به کلی تغییر کرده باشد. سالها بعد مولاینیتن به عنوان یک اقتصاددانِ رفتاری این موضوع را در سرتاسر جهان در میان افراد فقیر مشاهده کرد. به گفتهی او «به هر طرف که نگاه کنی، شواهد این موضوع وجود دارد. ما فقط باید راههای ارائهی علمیِ این شواهد را بیابیم.»