از مهمترین جنبشهای هنری و مکاتب ادبی قرن گذشته، مکتب سورئالیسم بوده است. آندره برتون نیز جزو نویسندگان شاخص مکتب سورئالیسم محسوب میشود، رمان «نادیا» که نخستینبار در سال 1928 به چاپ رسید، مهمترین رمان سورئالیستی نامیده شده است. «نادیا» به لحاظ ادبی، تصاویری ویژه از یک زن خلق کرده است که با شخصیتهای معمول تفاوت داشته و ممکن است مخاطب حتی از وجود واقعی او در روایت تردید داشته باشد.
روایت قصهی «نادیا» اول شخص است، اشیا و توصیف تصاویرِ پیشبرندهی داستان همگی تهمایهای سورئال و شگفت دارند، حالتهای ذهنی چیزی میان واقعیت و خیال هستند، رابطهای که نویسنده با دختری در پاریس دارد، فضای روزمره و سادهی پیرامون شخصیت شبیه به نوعی خودنگاره از ارتباطات نویسنده است، رمانی که با سوال «من کی هستم؟» آغاز میشود.
این کتاب که شخصیت زن خلق شده در آن، چونان روحی سرگردان معرفی میشود، برای مخاطبانی که به رمانهای درونی و پیچیده، نثری فاخر و تاثیرگذار علاقه دارند، مهم و خواندنی مینماید. یکی از کسانی که «نادیا» را خوانده دربارهاش نوشته است: «این کتاب بانثری فاخر و نگاه فلسفی برای افراد ژرفاندیش مناسب است وازخواندنش لذت خواهند برد.»
آندره برتون زیبایی و عشق را اینگونه تعریف میکند که یا تشنجزاست یا اصلا وجود ندارد، این نگرش شاعرانه به عشق و زیبایی یکی از خاصیتهای ماندگار در ذهن خوانندگان است. یکی دیگر از کسانی که این رمان را مطالعه کردهاند، نوشته است: «رمان نادیا یکی از مشهورترین کارهای جنبش سوررئالیستی فرانسه و دومین رمان منتشر شده از آندره برتون محسوب میشه که در سال ۱۹۲۸ چاپ شده…این کتاب ساختاری غیر خطی داره و در بعضی از قسمتها به برخی هنرمندان سوررئال پاریس از جمله لوئی آراگون اشاره هایی شده.»
توصیفات لحظات این اثر، خلق تصاویر و فضای روایی آن خواندنی و تاثیرگذار است، در بخشهایی از «نادیا» چنین میخوانیم: «کی هستم؟ اگر استثنائاً به ضربالمثلی استناد کنم: آیا در نهایت موضوع این نیست که بفهمم در جسم چه کسی «حلول کردهام»؟ باید اعتراف کنم کلمهی آخر باعث سردرگمیام میشود، زیرا تلویحاً میان من و بعضی موجودات پیوندهایی متمایزتر، اجتنابناپذیرتر، التهابآورتر از آنچه تصور میکردم ایجاد میکند.»
در جایی دیگر از «نادیا» میخوانیم: «میدانم که اگر دیوانه بودم، پس از چند روز محبوس بودن، از هر موقعیتی استفاده میکردم تا در دیوانگیام کسی را به قتل برسانم، ترجیحا دکتری که نزدیکم میآمد. حداقل این کار به من اجازه میداد که مانند جانیها در حبس انفرادی باشم. شاید اینجوری دست از سرم برمی داشتند.»
سورئالیسم جنبشی بوده که نزدیکیاش به روانکاوی و شناخت خیال آدمی باعث خلق آثار جاودانهای در ادبیات، نقاشی و سینما شده است. در پارهای دیگر از این اثر میخوانیم: «ما روبهروی چشمهای ایستادهایم و به نظر میرسد که او دارد فوارههای آب را نگاه میکند. «آنها افکار من و تو هستند. ببین همهشان از کجا آغاز میشوند، چقدر بالا میروند و چقدر زیباترند وقتی که دوباره به پایین سقوط میکنند.»
التهابات عاشقانه، غلیان احساسات که تصاویری موهوم و زیبا خلق کردهاند در این اثر برتون بهخوبی خواننده را با خود همراه میکند، در آخرین نامهای که نادیا به برتون نوشته است چنین میخوانیم: «متشکرم، آندره. همه چیز به دستم رسید… نمیخواهم وقتت را بگیرم. آخر برای چیزهای بهتر لازمش داری – تو هر چه کنی زیبا خواهد بود- آرزو میکنم هیچ چیز مانعت نشود- کم نیستند آنهائی که مأموریت دارند شعله را خاموش کنند – فکر، چیزی است که هر روز از نو متولد میشود – چرا آدم به چیزهای ناممکن اصرار ورزد.»
آندره برتون در سال 1896 در نورماندی به دنیا آمد. او تحتتاثیر سمبولیستها نوشتن را آغاز کرد. نظریات فروید در روانکاوی تاثیر ویژهای در زندگی و نگرشش به خلق آثارش داشته، سپس به همراه هنرمندان همدورهاش چون لویی آراگون و پل الوار جنبش فراواقعیت/سورئالیسم را بنا نهاد. او سپس رابطهای پرتلاطم را در فضای سیاسی و حزب کمونیسم پیش گرفت و این موضوع مسیر فعالیت وی را تغییر داد. برتون، سرانجام در 28 سپتامبر 1966در پاریس، چشم از جهان فروبست.