کتاب «روشنفکران و جامعه» درباره روشنفکران و اقدامات آنها در طول تاریخ و تاثیرشان بر افکار عمومی و جامعه است. به دلیل اینکه هدف این کتاب سیر تحولی طبقه روشنفکر و بررسی افکار و درونیات آنها و پیدا کردن الگوهاست، فقط به روشنفکران معاصر محدود نمیشود. کتاب «روشنفکران و جامعه» شامل الگوهایی است که دستکم به مدت دو قرن نام آنها در بین روشنفکران مورد بحث و تبادل نظر بوده است.
از آنجایی که کتاب به دنبال بررسی الگوهای جامع و عمومی است، دست به روشن کردن تکتک جزئیات نزده است و فقط تلاش میکند یک دورنمای کلی به مخاطب ارائه دهد. در عین حال صرفا مجموعهای از نقدهای وارده به این طبقه نیست و پای خود را کمی فراتر گذاشته است.
این کتاب سعی میکند برخی پدیدههای معماگونه روشنفکران سراسر دنیا را رمزگشایی کند، زیرا دنیای روشنفکری بر کل جامعه و احوال آن تاثیر میگذارد. اگرچه هماکنون درباره زندگینامه یا ایدئولوژی برخی روشنفکران برجسته چیزهای زیادی میدانیم، اما درمورد ماهیت و نقش روشنفکران به عنوان یکی از گروههای جامعه تحلیلهای سیستماتیک بسیار کمتری صورت گرفته است. برخلاف نام کتاب، این کتاب مخاطبش فقط روشنفکران نیستند، بلکه همه آحاد جامعه را از لحاظ محتوایی در بر میگیرد و راه انسانهای علاقهمند به این زمینه را هموارتر و آسانتر میکند.
بیژن درباره کتاب نظر خود را اینگونه بیان میکند: «من از خواندن کتاب لذت بردم و برایم جالب بود که چه چیزهای کوچکی میتوانند بر افکار عمومی تاثیر بگذارند و حتی سرنوشت یک ملت را تغییر دهند. ترجمه آن کمی سنگین است و شاید برای عدهای حوصلهسر بر باشد اما در کل خواندنش را به علاقهمندان پیشنهاد میکنم.»
بنفشه راجعبه کتاب میگوید: «حقیقتش ترجمهاش برای من کمی ثقیل بود و به راحتی نتونستم ارتباط برقرار کنم. نکته دیگه این که اگر کسی پیش از این، مطالعهی مرتبط نداشته باشه، فکر میکنم درک کردن بعضی از مفاهیم براش سخت باشه. اما با این حال باز هم تونستم از کتاب استفاده کنم. فکر میکنم ارزش یک بار خوندن رو داشته باشه.»
در این پاراگراف از کتاب رویکرد روشنفکران نسبت به سیاستهای حاکم بر جامعه را مطالعه میکنیم: «حتی شخصیتهای برجسته محافظهکار مانند میلتون فریدمن و فردریش هایک از سیاستهایی که اساسا با سیاستهای جوامع یا نهادهای موجود متفاوت است حمایت میکنند. هیچ کتابی بیشتر از فدرالیست کاملا مبتنی بر بینش محدود یا غمانگیز طبیعت بشری نبوده است. با این حال نویسندگانش نه تنها علیه قوانین استعماری بریتانیا اعتراض کردند، بلکه شکل جدیدی از حکومت را ایجاد کردند که اساسا در تضاد با استبدادهایی بود که درآن زمان درجهان متداول بود. نامیدن این افراد به عنوان مدافعان وضع موجود، جداکردن کامل واژه ها از واقعیتهاست. همین وضع در میان روشنفکران قرن هجدهم انگلستان وجود داشت، جایی که ادموند بورک و آدام اسمیت، شخصیتهایی برجسته درمیان کسانی بودند که دیدگاه غمانگیز داشتند. هم بورک و هم اسمیت از تغییرات بنیادی مانند آزادسازی مستعمرات آمریکایی به جای مبارزه برای حفظ آن ها دفاع میکردند و هردو هم مخالف بردهداری بودند آن هم در زمانی که در جهان غرب افراد کمی مخالف بردهداری بودند. بورک حتی روی طرحی جهت آمادهسازی بردهها برای آزادی و فراهم کردن امکاناتی برای آنها برای آغاز زندگی به عنوان انسانهای آزاد کار میکرد.»
این پاراگراف از کتاب راجعبه ترقیخواهها و موضع عدهای نسبت به تغییر میخوانیم: «افرادی که خود را ترقیخواه و پیشرو مینامند، صرفاً ادعا نمیکنند که مدافع تغییرات هستند بلکه میگویند اینها تغییرات سودمند هستند. اما سایرین که از تغییرات بسیار متفاوت دیگری دفاع میکنند هم ادعا دارند که اینها تغییراتی برای بهترشدن هستند. به عبارت دیگر هرکسی با درنظر گرفتن نظر خودش مترقی است. اینکه بعضی از مردم تصور میکنند که منحصراً طرفدار ترقی هستند، نهتنها نوعی از خودبینی است بلکه طفره رفتن از ارائه مدرک و تحلیل این موضوع است که کجا و به چه دلیل تغییرات مدنظر آنها نتایج نهایی بهتری از تغییرات مدنظر سایرین ایجاد میکند. بدین شکل حامیان تغییرات دیگر توسط خیلی از افراد مانند جان دیویی با عنوان مدافعان وضع موجود نام گرفته میشوند چون حامی تغییراتی غیر از تغییرات مدنظر او هستند.»
توماس سوئل متولد ۱۹۳۰ در کارولینای شمالی است. وی نویسنده، اقتصاددان، نظریهپرداز اجتماعی، فیلسوف سیاسی آمریکایی است.