ماکیاولی بر این باور بود که دروغ، ریا و حیلهگری، ابزارهای حاکمان هستند و نباید آنها را برای استفاده از این ابزار به منظور حفظ قدرت، بیوجدان خطاب کنیم. او معتقد بود که هدف یک سیاستمدار، باید در نهایت حفظ شکوه و اقتدار کشورش باشد و این مهم با صداقت محقق نخواهد شد. ماکیاولی سعی داشت به مردم بقبولاند که اگرچه خوبی یک فضیلت است؛ اما برای حاکم، کارایی فضیلت مهمتری است. همین عقاید جنجالی باعث شد که نظرات متفاوتی در مورد «شهریار» وجود داشته باشد. عدهای این کتاب را راهنمای حاکمان برای دغلکاری میدانند؛ عدهای دیگر آن را یک اثر مهم در فلسفه سیاست میخوانند؛ و برخی دیگر آن را کتابی برای شیفتگان آزادی میدانند.
فرانسیس بیکن - سیاستمدار و فیلسوف انگلیسی - ماکیاولی را برای نگارش این کتاب ستایش کرده است: «ما به کسانی مانند ماکیاولی مدیونیم که جهان سیاست و رهبران آن را آنطوری که هست به ما نشان میدهند، نه آنطوری که باید باشد. در آثار ماکیاولی و امثال آن، ما آنچه را که انسانها انجام میدهند، مشاهده میکنیم؛ نه آنچه را که باید انجام دهند.» جلال توکلیان - جامعهشناس و مترجم - کتاب شهریار و ترجمه داریوش آشوری را اینطور ستوده است: کتاب شهریار داریوش آشوری نمونهای عالی از ترجمه است که علاوه بر دقت در انتقال معنا، سبک بیان نویسنده نیز به خواننده منتقل شده است. داریوش آشوری با نگاهی به نوع ادبی سیاستنویس و نصیحتالملوکنویسی در زبان فارسی، توانسته این رساله را همچون یک سیاستنامه مدرن به زبان فارسی درآورد؛ بیآنکه نثر او رنگ کهنگی به خود بگیرد یا در ورطه عربینویسی نصیحتالملوکها یا سرهنویسی سقوط کند. از حیث محتوا، تا پیش از شهریار، این نوع ادبی مشحون بود از پند و ارزهایی به پادشاه، در باب فضایلی چون شفقت و شجاعت. اما سخن ماکیاولی جدید بود. او از شهریار میخواست واقعیت را به آرمان نفروشد و به او میآموخت که گاه چگونه باید به قساوت عمل کند، چگونه روباه شود تا دامها را شناسد و چگونه شیر باشد تا گرگها را برماند. برای این پیام جدید، آشوری بیان جدید خلق کرده است. باری در توصیف ترجمه خوب گفتهاند ابداع متنی که نویسنده اگر زبان مادریاش همان زبان مترجم بود، آن را مینوشت. شاید اگر آن جمهوریخواه فلورانسی میخواست شهریارش را به فارسی بنویسد، حاصل کار چیزی میشد نزدیک به شهریار آشوری. چنین ترجمهای مستلزم دانشی وسیع و تخیلی بسیار غنی است.
ماکیاولی در بخشی از کتاب میگوید که عامه مردم از سیاستمداران انتظار دارند که به وعدههای خود عمل کنند، درحالیکه خود به وعدههایشان پایبند نیستند. او توصیه میکند سیاستمداران با تظاهر به این صفات، در جهت صحیح گام بردارند: «داشتن صفات خوب چندان مهم نیست. مهم این است که پادشاه فن تظاهر به داشتن این صفات را خوب بلد باشد. حتی از این هم فراتر میروم و میگویم که اگر او حقیقتاً دارای صفات نیک باشد و به آنها عمل کند، به ضررش تمام خواهد شد؛ در حالی که تظاهر به داشتن این گونه صفات نیک برایش سودآور است.» به باور او سیاستمداران و حاکمان باید بدانند که چگونه از صفات غیرانسانی در جهت رسیدن به اهداف خود استفاده کنند: «خیلی خوب است که انسان دلسوز، وفادار، باعاطفه، معتقد به مذهب و درستکار جلوه کند و باطناً هم چنین باشد. اما فکر انسان همیشه باید طوری معقول و مخیر بماند که اگر روزی به کار بردن عکس این صفات لازم شد، بهراحتی بتواند از خوی انسانی به خوی حیوانی برگردد و بیرحم و بیعاطفه و بیوفا و بیعقیده و نادرست باشد.» در بخش دیگری از کتاب میخوانیم: «مردم حافظه کوتاهمدت دارند، پس اگر میخواهی ضربه بزنی، سریع و محکم بزن؛ ولی اگر میخواهی محبت کنی، به تدریج و طولانی این کار را انجام بده؛ چون طولانیتر است، بیشتر در ذهن مردم میماند.»
نیکولو دی برناردو د ماکیاولی فیلسوف، شاعر و نمایشنامهنویس ایتالیایی، در سال 1469 میلادی متولد شد و در سال 1527 درگذشت. ماکیاولی یک میهنپرست بود که عمر خود را وقف سیاست کرد. او تا سال 1512 منصب مهمی در دستگاه سیاست فلورانس داشت، اما با روی کار آمدن خاندان مدیچی شغل خود را از دست داد و مدتی زندانی شد. عدهای او را به دلیل نوشتن کتاب شهریار برای خانواده مدیچی (حاکمان وقت فلورانس)، به حمایت از حکومت اقتدارگرا متهم میکنند.
برای مطالعه و خرید کتاب های بیشتر در این حوزه می توانید به صفحه خرید کتاب روانشناسی مراجعه نمایید.