انسانشناسی نهتنها در فرموله کردن سیاستها و عملکردهای جدید که به مسائلی همچون قدرت، فقر و نابرابری را بهجای رشد اقتصادی و مدرنیزاسیون نقش دارد؛ بلکه سعی دارد دیدگاه غنی پیرامون ارتباط میان روابط اجتماعی و تغییر اقتصادی ارائه دهد. این موضوعات همانهایی هستند که ذهن «کتی گاردنر» و «دیوید لویس» را در کتاب «انسانشناسی و توسعه» به خود مشغول کرده است.
پرسشهایی که انسانشناسی درباره دسترسی، کنترل و اثرات میپرسد، بر کار توسعهی آگاهانه و تمرکز بیشتر بر مسائلی چون قدرت، دسترسی نابرابر و نابرابری تأثیر داشته است. این کتاب در ایران به همت انتشارات اندیشه احسان و با ترجمه قاسم حسنی و عاطفه ناصرینیا منتشر شده است.
سام نظرش را در مورد این کتاب اینگونه بیان میکند: «این کتاب از لحاظ لحن تا حدودی خشک است؛ اما یک بررسی نظری خوب از نقدهای انسانشناختی که در دهههای اخیر علیه صنعت توسعه مطرح شده است را در این کتاب میخوانیم و کتاب از نظر علمی، کتاب قوی و قابل استنادی است.»
سمیرا نیز نظرش را در مورد کتاب اینگونه بیان میکند: «انسانشناسی بحث جذابی است که هرگز نمیشود بدون توجه و تمرکز بر روی توسعه، آن را بررسی کرد. این کتاب نیز به طور ویژه و با مثالهای کاملا مستند، این دو مورد را بررسی میکند.»
پیشگفتار کتاب را در زیر میخوانیم: «ایده توسعه مانند خرابهای بر دورنمای فکری میایستد. دلسردی و ناامیدی، شکستها و جرایم، همراهان همیشگی توسعه بودهاند و آنها یک داستان مشترک را میگفتند. آن کار نمیکند. به دنیای توسعه خوش آمدید. جریان توسعه تبدیل با یک نگرانی جهانی شده است و کسی نیست که متاثر نشده باشد. در حالیکه توسعه ایجاد تغییر در عرصههای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را برمیانگیزد، توسعه یک پروژه برای شکل دادن جهان است. چه اتفاقی برای انسانشناسی توسعه و چالشهای پست مدرن آن افتاد؟
زمانی که نخستین ویرایش این کتاب را در سال ۱۹۹۶ منتشر کردیم، توسعه زیر آتش تئوریکی مداوم بود. با از اعتبار افتادن نظریه تکاملی و مرکزگرایی اروپا-آمریکایی و حمله توسط نویسندگانی مانند وولف گانگ اسچرز و آرترو اسکوبار به خاطر نقش توسعه در حفظ روابط قدرت پسااستعماری، به نظر میرسید که در ده یا بیست سال آینده، توسعه کلا به پایان خواهد رسید و شکلهای جدیدی از تغییر ترقیخواه ظهور یابد. حتی اگر گزارشها از مرگ و نابودی توسعه بسیار اغراقآمیز بودند، به نظر میرسید عصری از تفکر پساتوسعه برای ما اتفاق افتاد.»
قسمتی از فصل دوم کتاب را در زیر میخوانیم: «از اوایل تاریخچه آنتروپولوژی بریتانیا، فرانسه و ایالات متحده، برخی از آنتروپولوژیستها علاقهمند به استفاده از دانش خود برای اهداف عملی بودند. این شاخه از آنتروپولوژی به عنوان «آنتروپولوژی کاربردی» شناخته میشد. از دهه 1930 به بعد، بسیاری از آنتروپولوژیستهای دانشگاهی همکاری - به صورت رسمی یا غیررسمی - با حرفهایهای مشغول در اداره عمومی، کار اجتماعی و کشاورزی داشتند. برخی دیگر در حوزههای خارج از دانشگاه شغل یافتند که مهارتهایشان به طور طولانیمدت به کار گرفته میشد و در صنایع مختلفی مانند صنعت، کشاورزی، حفاظت و دفاع فعالیت میکردند. یکی از حوزههای اصلی که آنتروپولوژیستهای کاربردی به مدت طولانی در آن فعال بودند، حوزه توسعه بود. برخی از اولین کارهای کاربردی در ادارههای استعماری بریتانیا در آفریقا انجام شد، جایی که آنتروپولوژیستها تحقیقاتی در زمینههایی که برای مدیران اهمیت داشت، انجام میدادند، اطلاعات یا مشاورهای به مقامات ارائه میکردند یا در آموزش کارمندان دولتی شرکت میکردند. در ایالات متحده، فرصتهای آنتروپولوژی کاربردی از طریق آژانس امور بومی شکل گرفت، که به عنوان یک نهاد حمایتکننده برای تحقیق در زمینه آداب و رسوم محلی، نظامهای سیاسی و الگوها و حقوق مالکیت مرتبط با زمین بود.»
کتی گاردنر (متولد ۱۹۶۴) نویسنده و انسانشناس بریتانیایی است که بیشتر بهخاطر رمان «گم شدن جِما» او را به یاد میآورند چرا که در سال ۲۰۰۶ به یک مینیسری دو قسمتی برای شبکه ITV1 تبدیل شد. گاردنر فارغالتحصیل دانشگاه کمبریج است و پژوهشهای دکتری خود را در دانشکده اقتصاد لندن انجام داد.
علاوهبر نویسندگی چهار رمان، برای مدتی استاد انسانشناسی اجتماعی در دانشگاه ساسکس بود. در سال ۲۰۱۳، گاردنر به عنوان استاد انسانشناسی به دانشکده اقتصاد لندن بازگشت. از کتاب او میتوان به The Mermaid's Purse، Keefer's Rules و Hidden اشاره کرد.