کتاب «چشمزخم» با عنوان انگلیسی The Evil eye در سال ۱۹۹۲ منتشر شده است. این کتاب را آلن داندس نوشته و در ایران نیز با ترجمهی روان معصومه ابراهیمی در ۴۲۵ صفحه و در قطع رقعی توسط انتشارات چشمه به چاپ رسیده است. این کتاب اشاره به این موضوع دارد که چشمزخم صرفا یک اعتقاد سطحی و باور خرافی نیست، بلکه یک عامل بسیار پرقدرت است که رفتار میلیونها نفر را در تمام جهان تحت تاثیر قرار داده است.
هدف اصلی کتاب «چشمزخم» این است که مخاطبانش را با اعتقاد چشمزخم در فرهنگ مردم هندوستان، یونان، ایتالیا، رومانی و سایر مناطق آشنا کند و جزئیات مشابه این فرهنگها را در این مورد خاص برای خوانندگانش ملموس کند. این کتاب با بیانی تحلیلگر و رسا در تلاش است که دیدگاهها و سطح دید مخاطبانش را نسبت به مسائل خرافی افزایش داده و این اتفاق بسیار هیجانانگیز است، زیرا از این قبیل باورهای شبیه به چشمزخم در تمام جهان وجود دارد و تفسیرهای گاها مشابهی از آنها میشود.
مهسا در مورد تجربهی مطالعهی این کتاب میگوید:
«من واقعا به چشمزخم اعتقاد دارم و فکر میکنم واقعی است. وقتی در کتابخانه این کتاب را دیدم، واقعا مشتاق شدم که خواندن آن را آغاز کنم. در این کتاب واقعا به درک درستی در مورد چشمزخم و به طور کلی راجع به یک سری اعتقادات که قالبی شبیه به خرافات دارند، رسیدم. زبان این کتاب قابل لمس و فهم است و اصلا سخت نیست. اطلاعاتی که میتوانید از این کتاب به دست بیاورید، در کمتر کتاب دیگری آمده است. پس هرچه سریعتر خواندنش را آغاز کنید.»
پاراگراف ابتدایی کتاب را در زیر میخوانیم:
«نخستین مرحله در یک تحقیق، انتخاب موضوع مناسب است. این یک واقعیت است که هر کسی که تصمیم دارد در میدان عمل به فعالیت بپردازد یا در کتابخانه مطالعه کند، چارهای ندارد جز این که به دادههای دیگران و گزارشهای آنها اعتماد کند. در مسیر انتخاب یک موضوع، درست آن است که محقق کار خود را از جایی آغاز کند که محققان پیشین کار خود را در آنجا تمام کردهاند. برای حصول این امر، به نظر میرسد که محقق نیاز دارد هر آنچه پیشینیان در خصوص موضوع مورد بحث به دست آوردهاند به دقت شناسایی کند. این امر مستلزم تجربه و ممارست وسیع در مطالعات کتابشناختی و نیز زبانشناختی است. بسیاری از محققان بر اثر ناآشنایی یا کاهلی یا در دسترس نبودن منابع منتشر شده، پژوهشها و تحقیقات میدانی و کتابخانهای خویش را به نحوی انجام میدهند و پیش میبرند که گویی اولین نفر در این وادی هستند. هر چند شاید بتوان گوشههایی از تفکر بیغرض و آزاد را در خلال این گونه تحقیقات بازشناسایی کرد، اما غالب این فعالیتهای محلی و ماحصل آنها مشخصا پیشتر نزد بسیاری از دانشمندان شناخته شده است. از سویی دیگر، هر شناختی بیتردید ناتمام و ناقص است. مسلما هیچکس قادر نیست تمام اطلاعات در مورد مسئله ای خاص را بداند. از این رو، پیش از هر اقدامی، باید تحلیل خودمان را ارائه دهیم.»
در پاراگراف زیر شروع تحقیقات مرد جوانی که قرار است در مورد چشمزخم تحقیق کند را میخوانیم:
«مرد جوان، پر شور و رنگپریده، در شانزده سالگی آیندهی دانش را خواند، در هفده سالگی مجموعه آثار نیچه با ترجمهی آنری آلبر را تمام کرد و در هجده سالگی یک پژوهشگر تمام عیار شد و همهی این کارها را در یک توالی پیوسته انجام داد تا خودش را به دیگران ثابت کند. وقتی در امتحان ورودی دانشگاه پذیرفته شد، مرد جوان استان زادگاهش را ترک کرد و در سوربن ثبت نام کرد، مدرکش را گرفت و سپس نزد استادش رفت و گفت: «در خود این توانایی و اراده را میبینم که محقق بزرگی شوم. آیا میشود مبحثی برای تحقیق به من معرفی کنید؟»
استاد گفت: «البته، با کمال میل. گفتی یک مبحث؟ بسیار خب، یک پایان نامهی دکتری در مورد چشمزخم آماده کن. تو روش علمی را بلدی، اول یک کتابشناسی کامل تهیه میکنی، بعد شروع به خواندن منابع میکنی و در نهایت موضوع را پیش میبری. وقتی کارت را تمام کردی، برگرد پیش من. آن وقت به تو میگویم چه طور باید رسالهات را آماده کنی.» مرد جوان از استادش سپاسگزاری کرد. یتیم بود و درآمد سالانهاش ۲۴۰۰ فرانک بود. روز بعد، به محض آن که درها گشوده شد، به کتابخانهی ملی رفت، روی صندلی شمارهی سه نشست و شروع به کار کرد. در آن روزها نه ژورنال رسوم عامه وجود داشت و نه ملوزین. از این رو او باید کتابشناسیاش را باید جلد به جلد، ژورنال به ژورنال و عنوان به عنوان انجام میداد. بعد از چند سال کار مداوم و لاینقطع و بهره بردن از مواقع تعطیلی کتابخانه جهت طبقهبندی یادداشتهایش، مرد جوان توانست از منابع فرانسویزبان موجود، تمام مطالب مرتبط با چشم زخم را استخراج کند.»
در پاراگراف زیر توضیحات شفافی در مورد تعریف چشمزخم میخوانیم:
«پلوتارک میگوید: کشتزار به مدح و تعریف نیکوتر نگردد، اما انسان را چون ورای حد لیاقتش مدح گویند، تکبر گیردش و تباهی جوید. در همین روزگار ما نیز، مدح و تعریف ممکن است موجب ایجاد غرور کاذب در فرد مدحشونده گردد، اما در قلمرو خرافات، پیامدهای آن بیشتر عینی هستند تا مجازی و به جسم و روح انسان صدمات ویرانگری وارد میسازد. معمولا کسانی که چشمان شور دارند متوسل به مدح و تعریف میشوند. در واقع، دربارهی قابلیت نهان و آسیبرسان مدح میتوان مفصلا سخن گفت، اما پژوهشگری آمریکایی با زبانی موجز و فصیح قابلیتهای این نیروی شرارتآفرین را به این صورت توصیف کرده است: چشمزخم را میتوان علت هر بیماری و اختلالی در ذهن، بدن یا شاکلهای دانست که دارای گوشت و پوست باشد؛ اگر بخواهیم با زبانی موجز سخن بگوییم، چشمزخم علت بلایا و اتفاقاتی است که در عصر جدید تحت پوشش بیمه قرار گرفتهاند و نهادهای مربوطه آبوهوا را عامل این مصایب میدانند و برای جبران خسارت به وکیل دعاوی یا پزشک مراجعه میگردد یا بسته به خلقیات فرد زیاندیده حتی به اسلحه دست برده میشود.»
آلن داندس در ۸ دسامبر ۱۹۳۴ در نیویورک زاده شد. او در دانشگاه کالیفرنیا برکلی، فولکورشناس بود. او مجموعا ۱۲ کتاب در زمینههای مختلف نوشته است و همچنین به عنوان ویراستار در چاپ کتابهای بسیاری، همکاری کرده است. آلن داندس در ۳۰ مارس ۲۰۰۵ در هنگام سمینار دانشجویان کارشناسیارشد غش کرد و درگذشت.