10 مرداد 1402
4560 بازدید

نقد و بررسی کتاب کتابخانه نیمه شب | بوک لند

    در این مطلب می‌خوانید:

کتابخانه نیمه شب داستان یک دختر است که تمام زندگی‌اش را با حسرت سپری کرده است و در حال حاضر به قدری از زندگی‌اش خسته شده است که می‌خواهد آن را به پایان برساند. اما چه اتفاقی می‌افتد اگر این دختر ناگهان در کتابخانه‌ای پر از میلیون‌ها کتاب به سر ببرد؟! اما آن کتاب‌ها به هیچ وجه عادی نیستند! در واقع، هر یک از آن‌ها درهایی به زندگی‌هایی است که می‌توانست داشته باشد اگر تنها یک تصمیم کوچک را متفاوت می‌گرفت! اگر هنوز هم به تأثیر تصمیمات کوچک در زندگی‌تان اعتقاد ندارید یا به هر نوع دیگری از حسرت‌ها در زندگی خود افتاده‌اید، این کتاب را بخوانید تا به نتایجی برسید که شما را به حیرت‌زدگی بکشاند. در این مقاله به بررسی کتاب کتابخانه نیمه شب می‌‌پردازیم. با ما همراه باشید.

نویسنده کتاب کیست؟

مت هیگ (Matt Haig) نویسنده‌ای انگلیسی است که در سال ۱۹۷۵ متولد شد. او به رمان و کتاب‌های غیر داستانی برای کودکان و بزرگسالان می‌پردازد. یکی از کتاب‌های غیر داستانی او به نام "دلایلی برای زنده ماندن" است که پس از تجربه‌ی افسردگی طولانی آن را نوشته است. این کتاب به محبوبیت بسیاری دست یافت و به مدت ۴۶ هفته در لیست کتاب‌های پرفروش آمریکا قرار گرفت. او همچنین کتابی به نام "پدر کریسمس و من" نوشته که برای کودکان است و آن قرار است به فیلمی تبدیل شود. نوشتن کتاب‌های فانتزی نیز از جمله تخصص او است. او کتاب‌هایی نظیر "ردلی‌ها"، "انسان‌ها" و "کتابخانه نیمه‌شب" نیز نوشته است. در کنار این آثار، تعدادی کتاب دیگری مانند "چگونه زمان را متوقف کنیم؟"، "یادداشت‌هایی برای یک سیاره پر استرس"، "باشگاه پدران مرده" و "جنگل سایه" هم نوشته است. در ادامه به بررسی کتاب کتابخانه نیمه شب خواهیم پرداخت.

بیشتر بخوانید: تحلیل و نقد کتاب مغازه خودکشی

خلاصه داستان و بررسی کتاب کتابخانه نیمه شب

شخصیت اصلی داستان دختری به ‌اسم نورا سید (Nora Seed) است که زندگی‌اش پر از حسرت و پشیمانی است، و تمام این‌ها نورا را دچار افسردگی و افسردگی کرده است. یک‌ روز نورا به طور غیرمنتظره‌ای از کار اخراج می‌شود. هنگامی که نورا از رئیسش علت اخراجش را می‌پرسد، او به نورا می‌گوید: "وضعیت بد شده‌است و دیگر نمی‌توانم به شما حقوق دهم و بگذارم مشتریان با افسردگی شما فراری شوند!"

در همان روزی که زندگی به نظر نمی‌رسید بدتر شود، گربه‌ی عزیز نورا، یعنی ولتر (Voltaire) فوت می‌کند. نورا برای مدت طولانی به ساکتی بیش از حد گربه‌ی خود نگاه می‌کند و تنها چیزی که در ذهن خود حس می‌کند حسادت است؛ حسادت به آزادی و آرامشی که در زندگی ولتر وجود داشته است. در آن شب، نورا اوردوز می‌کند، اما به جای مرگ، به طور ناگهانی سر از داخل دریای کتاب‌ها بیرون می‌آورد. نورا در آنجا با یک کتابدار بسیار دانشمند و دانا آشنا می‌شود. کتابدار به نورا می‌گوید که یک انسان در طول زندگی‌اش میلیون‌ها تصمیم می‌گیرد و تمامی این تصمیم‌ها، با وجود جزئیاتی کوچک، قابلیت تغییر کامل بر روی مسیر زندگی او را دارند. در ادامه داستان، کتابدار در مورد طبیعت کتاب‌ها صحبت می‌کند و نورا می‌فهمد که تمامی کتاب‌ها، در واقع درهایی به زندگی‌های دیگر او هستند، زندگی‌هایی که نورا ممکن بود داشته باشد اگر تصمیم‌های متفاوتی می‌گرفت.
کتاب‌دار در توضیحات بعدی خود می‌گوید که تنهایی یک کتاب در مقایسه با سایر کتاب‌ها است که ویژگی‌هایی متمایز دارد. این کتاب دارای یک جلد سنگین است و خواندن بیشتر از چند خط آن برای نورا بسیار خطرناک است. این کتاب حسرت‌ها نام دارد.

در ابتدا، نورا علاقه‌ای به تجربه زندگی در دستگاه‌های دیگر ندارد و احتمالاً فکر می‌کند که زندگی خود درست است و هیچ تغییری نمی‌خواهد. اما در نهایت، کتاب‌دار موفق می‌شود نورا را متقاعد کند و به او تضمین می‌دهد که این تجربه بی‌خطر است، زیرا اگر زندگی ایده‌آلش را پیدا کند، می‌تواند آن را پیش ببرد. در غیر این صورت، هر لحظه‌ای که از زندگی جدیدش ناراحت می‌شود، به کتابخانه بازمی‌گردد.

کتاب‌دار همچنین به نورا هشدار می‌دهد که تصمیم‌های مختلف نتایجی که او انتظار دارد را ندارند و یا با انتخاب‌ها و نتایج آن‌ها صددرصد تطابق ندارند.

نورا با هر زندگی جدیدی که وارد می‌شود، حسرتی را که ممکن است داشته باشد، نمی‌تواند به خوبی تجربه کند. در واقع، این عدم تجربه حسرت‌ها، به نتایج بدتری منجر می‌شود.

نویسنده در ادامه داستان، تنها برخی از زندگی‌های جدید نورا را با جزئیات توصیف می‌کند و سایر زندگی‌ها را فقط با یک جمله به اتمام می‌رساند. نورا تا آخرین لحظه زندگی خود، انواع زندگی‌ها را تجربه می‌کند، اما در نهایت متوجه می‌شود که بهترین کتابی که می‌تواند انتخاب کند، کتاب زندگی خودش است.

احساس مشترک با شخصیت کتاب

وقتی به بررسی کتاب کتابخانه نیمه شب می‌پردازیم و با داستان نورا همراه می‌شویم، او را شخصیتی افسرده و پریشان می‌بینیم که زیبایی و رضایتی در روزهایش نمی‌یابد. زندگی‌اش را بیش از این، لایق زیستن نمی‌داند و خودش را سیاه چاله‌ای تصور می‌کند که دارد در خودش فرو می‌ریزد. دوستش به او می‌گوید مشکلش ترس از زندگی است. وقتی به این جمله می‌رسیم، از خودمان می‌پرسیم: به راستی مرگ ترسناک‌تر است یا زندگی؟ سعی می‌کنیم پاسخی برای این سوال پیدا کنیم.

به گل‌ها و درخت‌هایی فکر کنیم که از آن‌ها عکس برمی‌داریم. دوباره از خودمان می‌پرسیم زندگی چطور می‌تواند ترسناک باشد؟ اما بیایید منصف باشیم، آخر این گل‌ها چگونه می‌توانند حال نورا را بهتر کنند؟ آیا به روزهای سرد و ناخوشی برنخورده‌ایم که با عالم و آدم در قهر باشیم؟ آیا نورا، یک تصویر دورازمان از ماست؟ لحظاتی که فکر می‌کنیم هیچ کسی در این دنیا به ما احتیاج ندارد و در این جهان، زیادی هستیم؟ با بررسی کتاب کتابخانه نیمه شب متوجه می‌شویم احساساتی که در زندگی روزمره ممکن است تجربه کنیم مشابه احساسات نورا است.

جهت مشاهده و خرید انواع بهترین رمان‌ها، به دسته‌بندی خرید رمان مراجعه کنید.

بررسی کتاب کتابخانه نیمه شب و انگیزه نویسنده آن

مت هیگ از افسردگی شدید رنج می‌برد و یک بار تا پای خودکشی رفت. اما از اقدام منصرف شد و تصمیم گرفت به زندگی بازگردد. او می‌گوید که یاد گرفته با افسردگی‌اش کنار بیاید و به جای اینکه او جزئی از افسردگی باشد، افسردگی جزئی از وجودش است و می‌تواند آن را کنترل کند. او یاد گرفت در مورد این بیماری بیشتر مطالعه کند و از تجربیات دیگر بیماران نیز استفاده کند. همین‌طور فهمید که نوشتن می‌تواند یکی از راه‌های غلبه بر افسردگی باشد. در نهایت با کمک خانواده و دوستانش موفق شد از این بیماری عبور کند.

هیگ معتقد است که مهم‌ترین دستاورد او این است که حالا قدر زندگی را می‌داند و از آن تشکر می‌کند. این تز در بررسی کتاب کتابخانه نیمه‌ شب به طرز واضحی مشخص است. شخصیت نورا سید در طول داستان ماجراهای مختلفی را تجربه می‌کند و با انتخاب‌های متفاوت روبرو می‌شود، اما در پایان به این نتیجه می‌رسد که مهمترین چیز در زندگی واقعیش قدر دانستن آن است و به این تمایل دارد که به زندگی خود برگردد.

با بررسی کتاب کتابخانه نیمه‌ شب، درمی‌یابیم نویسنده از تجربه‌ی فروپاشی روانی خودش الهام می‌گیرد. وقتی لبه‌ی صخره ایستاده بود و یک قدم تا پریدن فاصله داشت، تمام زندگی‌اش را مرور کرد و بین مرگ و زندگی ترجیح داد زندگی را انتخاب کند. مت هیگ متوجه شد که زندگی با تمام سختی‌ها و مشکلات ارزش زندگی دادن را دارد و باید آن را به خوبی زیست. تمجید زندگی با تمام دشواری‌ها و رنجش، انگیزه مهم‌تری برای او در نوشتن این کتاب بود.

ما انسان‌ها تنها همین زندگی را داریم و هرگز نمی‌توانیم بفهمیم که اگر تصمیمی دیگر بگیریم، آیا وضعیتمان بهتر یا بدتر می‌شد. مهم‌ترین چیز، این است که سعی کنیم برای این زندگی تلاش کنیم و بیاموزیم چگونه بهتر زندگی کنیم. به قول نویسنده کتابخانه نیمه‌شب، تنها راهی که می‌توانیم یاد بگیریم، زندگی کردن است.

 بیشتر بخوانید:معرفی ۲۰ کتاب برای نوجوانان

کلام آخر

در این مقاله به نقد و بررسی کتاب کتابخانه نیمه شب پرداختیم. با خواندن این مطلب می‌توانید بفهمید که آیا کتاب برایتان مناسب است یا خیر. ولی در کل، اگر موضوع داستان را دوست داشته باشید و همیشه به دلیل اشتباهات گذشته‌تان در رنج بوده‌اید، این کتاب می‌تواند به شما کمک کند تا از گذشته رهایی پیدا کنید و به جلو قدم بردارید. شاید پیشرفت شخصیت‌ها، به خصوص شخصیت نورا، خیلی خوب پیش نرود، اما قطعاً این داستان یک داستان روانشناسی و فلسفی قوی دارد و می‌تواند نگاهی جدیدی به زندگی و اشتباهات گذشته‌تان بدهد. در نهایت، می‌توان گفت خواندن این کتاب لذت‌بخش خواهد بود.

برای خرید آنلاین کتاب به سایت بوک‌لند مراجعه کنید و خریدی راحت را تجربه کنید.

این مطلب را به اشتراک بگذارید:
نظرات کاربران
اشکان زندی
1403/6/22
هر کتابی یک میدان مین هستش من خودم کتاب های زیادی خوندم و این کتاب یک کتاب بشدت خطرناک و در عین حال آموزندس به تعبیری تریاکی هست که هم معتاد و فلک زدت میکنه هم در جای دیگر درمانگره و افرادی که در شرایط روحی بدی هستند از خوندش اجتناب کنند لطفا و فردی که سالی حداقل ۲۰ کتاب نمیخواند طرف این کتاب نره و برای افراد زیر ۳۰ نیز اصلا توصیه نمیشه در این کتاب مصادره به مطلوب های ظریفی بکار برده شده که توهم زاست لذا لطفا لطفا مراقب افکار قشنگتون باشید
Azadeh
1403/2/2
عالی بود تشکر
نظر خود را بنویسید: