نویسندگی یکی از حرفههای پرطرفدار در بین عوام مردم شناخته میشود. تقریبا هرکسی که میشناسیم، روزگاری این جمله را به زبان آورده است که من میخواهم نویسنده شوم؛ اما نویسنده شدن، به راحتی به زبان آوردن این جمله نیست. در کتاب «پرنده به پرنده - درسهایی چند دربارهی نوشتن زندگی» آن لاموت به همین موضوع پرداخته است. اینکه برای یک نویسنده خوب شدن، نیاز به چه ابزار و تمرینهایی داریم و تا کجا باید پیش برویم.
در واقع آن لاموت در «پرنده به پرنده» نویسندگی را تبدیل به بخشی از جریان زندگی میکند و این دو را از هم جدا نمیداند. او بر این باور است که زندگی خالصانه و نوع زیست شما میتواند در نویسنده شدن شما نقش مهمی ایفا کند. همچنین دوستداران نویسندگی را تشویق میکند، تعلیم میدهد و الهامبخش آنهاست. انگار که نیروی نجاتی از دوردستها به داد مخاطب رسیده باشد و دستش را به سمتش دراز کند تا او را از ظلمات رها کند. آن لاموت اصول و قواعد نویسندگی، بایدها و نبایدها را پیش چشم شما قرار میدهد و مسیر را برایتان تبدیل به سفری شگفتانگیز میکند. کتاب پیش رو، در گروه پرفروشترین و محبوبترین کتابهای حوزه نویسندگی قرار دارد و راهنمای مورد اطمینانی برای ورود به این حوزه است.
مریم راجعبه کتاب میگوید: «این کتاب عالی است. درباره زوایای پنهان نویسندگی و چیزهایی که در کلاسهای معمولی نمیشنوید صحبت میکند. مثل اینکه یک نویسنده به شما اجازه بدهد وارد ذهنش بشوید و تمام اسرار ناگفتهاش را ببینید. چیزهایی که معمولا همه پنهان میکنند.»
سعیده نظر خود را راجع به کتاب اینگونه بیان میکند: «کتابی مفید و اساسی برای کسانی که میخواهند نویسنده شوند. همه آنچه یک نویسنده نوپا به آن نیازمند است را دارا میباشد.»
در این پاراگراف از کتاب نویسنده از توصیههای پدرش به او صحبت میکند: «پدرم دائماً میگفت: نوشتن را هر روز، ساعات و دقایقی انجام بده. انگار بخواهی گامهای موسیقی را روی پیانو تمرین کنی. آن را مثل کاری که قبلاً با خودت هماهنگ کردهای و برنامهاش را ریختهای انجام بده. آن را مثل قول شرفی که دادهای و حال باید به آن وفا کنی انجام بده و با خودت عهد کن کارهایی را به انجام برسانی و تمامشان کنی.
بدین ترتیب، علاوهبر نوشتن مخفیانه که در دفتر انجام میدادم، هر شب هم یک ساعت یا بیشتر مینوشتم. غالباً در نوشگاهها با دفترچه یادداشت و خودکار مینوشتم و مقادیر زیادی هم شراب مینوشیدم. چون این همان کاریست که نویسندگان انجام میدهند. این همان کاری بود که پدرم و همهی دوستانش انجام میدادند. نوشیدن در مورد آنها جواب داده بود، هرچند اکنون یک چیز تازه و ناراحتکنندهی دیگر هم بینشان باب شده بود: افتاده بودند به خودکشی!»
در این پاراگراف، نویسنده راجع به معایب کمالگرایی صحبت میکند: «کمالگرایی صدای سرکوبگر است، دشمن مردم است. کمالگرایی شما را در همهی عمرتان منقبض و معذب نگاه خواهد داشت و این مهمترین مانع بین شما و یک پیشنویس افتضاح ابتدایی است. به گمانم پایه و اساس کمالگرایی این باور وسواسی است که اگر در همه حال با دقت و احتیاط کافی حرکت کنید، در مسیری که میروید پایتان را درست و دقیق روی تکتک جای پاهای ایمن بگذارید، دیگر مجبور نخواهید بود که بمیرید! حقیقت این است که شما در هر صورت خواهید مُرد؛ و اینکه بسیاری کسان که حتی جلوی پایشان را نیز نگاه نمیکنند اوضاعشان بسیار روبهراهتر از شماست، و وقتی هم که دارند این کار را انجام میدهند، یا درواقع نمیدهند، به آنها بسیار بیشتر خوش میگذرد. این همهی قصه نیست. کمالگرایی کار نوشتن شما را نابود خواهد کرد، قوۀ ابداع و روح بازیگوشی و نیروی حیاتی شما را مسدود خواهد نمود (اینها کلمات و عبارات شسته رُفتهای است که ما در کالیفرنیای محافظهکار اجازه داریم از آنها استفاده کنیم).
کمالگرایی بدان معناست که شما عاجزانه تلاش میکنید خرابکاریِ خیلی زیادی نکنید تا مجبور به پاک کردنش بشوید. این در حالی است که خرابکاری و آشغال به ما نشان میدهد که زندگی در حال زیسته شدن است.»
آن لاموت متولد سال ۱۹۴۵ در سنفرانسیسکو است. او علاوه بر نوشتن رمان، در نوشتن آثار غیرداستانی هم دستی بر آتش دارد. او همچنین در نقدنویسی هم پیشینه خوبی دارد. از دیگر کتابهای او میتوان به «امیدواری» و «بیدهای تنهای سانفرانسیسکو» اشاره کرد.