جستجوی شما نتیجه‌ای نداشت.

خاک غریب

قیمت:
295,000 تومان
مشخصات کتاب خاک غریب
کشور مبدا
تعداد صفحات
360 صفحه
شابک
9789642090334
سال خلق اثر
2008
سال انتشار
2008
قطع
رقعی
جلد
نرم
نوبت چاپ
10
این کتاب در یک نگاه

کتاب «خاک غریب» برنده جایزه بین‌المللی فرانک اوکانر و همچنین جایزه داستان کوتاه‌ کامن‌ولث در سال‌های ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ شده است. کتاب «خاک غریب» اثری است که با شخصیت‌های قوی و داستان‌های پراحساس خود، دل‌ها را به ابری شدن، بارانی شدن و البته آفتابی شدن دعوت می‌کند. جومپا لاهیری با استفاده از سبک نوشتاری هنرمندانه‌اش، مخاطبان را به سفری احساسی می‌برد و در طی آن، پیام‌های ارزشمندی به آن‌ها می‌رساند. بهترین تجربیات زندگی انسان‌ها و ارتباطات خانوادگی، هنرمندانه توسط این نویسنده بیان شده و خوانندگان را به تأمل و اندیشه می‌اندازد.


بیشتر بخوانید
خلاصه کتاب خاک غریب

این اثر شامل هشت داستان کوتاه است. در این داستان‌ها پیام‌هایی ارزشمند به خوانندگان منتقل می‌شود. ارتباطات خانوادگی، ارزش دوستی و عشق، انتخاب‌ها در زندگی و تأثیرات مهاجرت بر زندگی انسان‌ها تنها برخی از مسائلی هستند که خواننده را در این کتاب به تأمل و اندیشه می‌اندازد.

نظر خوانندگان در سراسر دنیا درباره کتاب خاک غریب چیست؟

خواننده‌ای در طاقچه از ترجمه خوب این کتاب نوشته است: «این کتاب را سال‌ها پیش و در همان ابتدای انتشارش خواندم. دلیل انتخابم علاقه‌ای بود که به آثار جومپا لاهیری داشتم و دو کتابی که پیش از آن، از این نویسنده هندی- آمریکایی خوانده بودم. از طریق این کتاب با مترجمش آقای امیرمهدی حقیقت آشنا شدم که ترجمه بسیار روانی از این کار ارائه داده است. داستان در قالب سه روایت مجزا اما به هم گره‌خورده روایت می‌شود و مانند سایر کارهای خانم لاهیری پس‌زمینه مهاجرت و فرزند خانواده مهاجر بودن در آن دیده می شود. به نظر من این کتاب بهترین کار نویسنده است و از پختگی و جذابیت کافی برخوردار است. خواندن آن را توصیه می‌کنم و این نکته را یادآور می‌شوم که از این کتاب ترجمه دیگری به نام «به کسی مربوط نیست» از خانم گلی امامی در نشر چشمه منتشر شده است؛ اما من ترجمه حاضر و این انتخاب اسم را به کار خانم امامی ترجیح دادم.»

سارا نیز در گودریدز از روایت واقع‌گرانه نویسنده از روزمرگی‌ها نوشته است: «می‌توانم روزها، ماه‌ها و سال‌ها داستان‌های جومپا لاهیری را بخوانم و خسته نشوم. خسته نشوم از این مشترکات همیشگی، از آدم‌هایی که اهل کلکته‌اند و ساکن ایالت ماساچوست، از تنهایی و غم تلمبار شده لا‌به‌لای لحظه‌های زندگی، از جزئیاتی که باحوصله روایت می‌شوند و قلبت شما را تسخیر می‌کنند. فکر می‌کنم بعدها هر از چندگاهی یکی از داستان‌ها را مرور کنم و اندازه‌ی خوردن یک فنجان قهوه وسط شلوغی‌های روز با آن کیف کنم و به یاد بیاورم که زندگی ما آدم‌ها، همین روزمرگی‌هاست؛ همین اتفاقات کوچک و بزرگِ بی‌اهمیت که احساسات‌مان را شکل می‌دهند و ما هر روز کمتر از قبل به آن‌ها اهمیت می‌دهیم.»

جملاتی از کتاب که شاید انگیزه خواندن باشند

در بخشی از کتاب از دغدغه شخصیت داستان (رما) برای پدر سالمندش را می‌خوانیم و اینکه چطور این موضوع او را آزار می‌دهد: «روما می‌دانست پدر نیاز به مراقبت ندارد و اتفاقا درست همین واقعیت بود که باعث عذاب وجدانش می‌شد. اگر هند بودند، پدر بی‌بروبرگرد بایست می‌آمد با او زندگی می‌کرد. این‌جا اصلا حرفش را هم پیش نکشیده بود. بعد از مرگ مادرش اصلا عملی هم نبود، چون که آپارتمان قبلی روما جا نداشت. ولی حالا در سیاتل اتاق کم نداشتند-اتاق‌هایی که لخت و خالی و بی‌مصرف افتاده بودند.

روما می‌ترسید پدر برایش مسئولیت بیاورد و بار اضافی باشد. دیگر به این که پدرش همیشه نزدیکش باشد عادت نداشت. معنی این کار ازدست‌رفتن خانواده‌ی بود که روما برای خودش دست‌وپا کرده بود- با آدام و آکاش و بچه دوم که درست پیش از اسباب‌کشی به این خانه او را حامله شده بود و ژانویه از راه می‌رسید. نمی‌توانست تصور کند جوری که مادر، پدر را تروخشک می‌کرد، هوای پدر را داشته باشد و غذاهایی را بپزد که مادر برایش می‌پخت. با این حال، هروقت به این فکر می‌کرد که خانه‌اش را به او تعارف نکرده، حالش بدتر می‌شد. آدام این دوراهی را درک نمی‌کرد. هروقت روما حرفش را پیش می‌کشید، آدام یک مشت بدیهیات تحویلش می‌داد که تو الان خودت بچه کوچک داری که باید بهش برسی و یکی دیگر هم توی راه است و از این حرف‌ها. آدام بهش یادآوری می‌کرد که پدر، به نسبتِ سنش، سالم و سرپاست و از خانه‌ای که توش زندگی می‌کند هم راضی است. ولی اعتراض هم نداشت که پدر بیاید پیش خودشان زندگی کند. رضایت آدام از سر محبت و دست‌ودلبازی بود-نمونه دیگری از این که روما چرا عاشقش شده بود. درعین‌حال، روما از این حس، رضایت نگران بود. یعنی برای آدام فرق هم می‌کرد؟ می‌دانست آدام سعی می‌کند کمک کند، ولی حس می‌کرد صبرش هم دارد سرمی‌آید.»

درباره نویسنده کتاب خاک غریب

جومپا لاهیری نویسنده معروف آمریکایی هندی‌تبار است که در سال ۱۹۶۷ در لندن به دنیا آمد. نام اصلی او نیلانجانا سودشنا بوده و با نام مستعار «جومپا» شناخته می‌شود. او بیشتر برای داستان‌ها و رمان‌های کوتاه خود به زبان انگلیسی معروف شد که بر پایه تجربیات مهاجرتی هندی‌ها در آمریکا نوشته شده‌اند.

نخستین اثر خانم لاهیری، مجموعه‌ی داستان کوتاه «مترجم دردها» در سال ۱۹۹۹ منتشر شد و با برخورداری از ارزش‌های هنری و ادبی بسیار، به‌ویژه در بحث هویت و زندگی مهاجران هندی، جایزه‌های بزرگی همچون جایزه ادبی پولیتزر را به دست آورد. از کتاب‌های دیگر او که به فارسی نیز ترجمه شده‌اند، شامل «همین حوالی»، «هم‌نام» و «گودی» می‌شود.

لاهیری با انتشار آثارش، موفقیت‌های بزرگی کسب کرده است. او توانسته با توصیف زندگی مهاجران هندی و موضوعات اجتماعی و فرهنگی مرتبط با آن‌ها، خواننده‌ها را به خود جذب کند و ارتباط نزدیکی با مخاطبان برقرار کند. جومپا لاهیری با آثار متنوع و قوی‌اش در دنیای ادبی، جایگاه ویژه‌ای دارد و از نویسندگان برجسته در زمینه ادبیات مهاجرت به شمار می‌آید.

علاوه‌بر زبان انگلیسی، جومپا لاهیری به‌تازگی شروع به نوشتن به زبان ایتالیایی کرده است و در اثر این تجربه، دو کتاب مقاله و یک رمان به زبان ایتالیایی منتشر کرده است. همچنین، او برخی از آثار خود را به همراه اشعار و داستان‌های دیگری نیز از ایتالیایی به انگلیسی ترجمه کرده است.

دیدگاه‌های کاربران درباره‌ی کتاب «خاک غریب»
0 دیدگاه
0
(0 رای)
امتیاز شما به این کتاب:
دیدگاه خود را بنویسید:
ثبت دیدگاه
کتاب‌های پیشنهادی کتاب‌های پیشنهادی
عضویت در خبرنامه‌ی بوک‌لند
برای اطلاع از تخفیف‌ها، فروش‌های ویژه و پیشنهادها، در خبرنامه‌ی ما عضو شوید.