عقده سیندرلا

کتاب «عقده سیندرلا»  با  عنوان فرعی «ترس پنهانی زنان از استقلال»، برگرفته از داستان مشهور سیندرلا است. نویسنده موضوعی را که کمتر به آن پرداخته شده است را با نگاهی دقیق و روان‌شناسانه واکاوی می‌کند. گاهی باورهای غلط در زنان باعث می‌شود متوجه وابستگی و عدم استقلال خود نباشند. برخی افراد به شکل ناخودآگاه از مفهوم استقلال می‌ترسند. این کتاب در تلاش است که با شناخت این موضوع و ارائه راهکارها بتواند افراد را در مسیر سلامت روانی قرار دهد. این کتاب برای علاقه‌مندان به دنیای روان‌شناسی کتاب مناسبی است.

نظر خوانندگان در سراسر دنیا درباره کتاب عقده سیندرلا چیست؟

نظر برخی کاربران در سایت‌های خارجی را می‌خوانیم:

راشل از کنجکاوی برانگیخته خود نوشته است: «این کتابی عالی است که در کتابی دیگر که آن را خواندم، توصیه شده بود. من این را نه‌تنها به دلایل حرفه‌ای، بلکه برای کنجکاوی خودم خریدم. نویسنده این کتاب به‌عنوان فردی متخصص در زمینه سلامت روان آگاهی‌هایی برای من به وجود آورد که فکرش نمی‌کردم. من این کتاب را به زنان دیگر نیز توصیه کرده‌ام.»

ترزا نیز از تحولات زندگی خود می‌نویسد: «اولین باری که این کتاب را خواندم، هرگز فراموش نمی‌کنم. این کتاب باعث تغییر در زندگی من شد.»

لیزا نیز با تمجید از کتاب نوشته است: «این کتاب، راهی فوق‌العاده برای کشف خود و ایجاد تغییر در تفکر سمی است. به‌شدت به هر خانمی توصیه می‌شود.»

نیلوفر درباره کتاب می‌نویسد: «کتاب فوق‌العاده‌ای بود. واقعا لازم است تا هر زنی این کتاب رو بخواند. زنانی که وابستگی شدیدی به یک حامی دارند و در عین حال با افسردگی ناشی از همین وابستگی سر می‌کنند.»

خواننده‌ای در سایت‌ فیدیبو، کتاب را این‌گونه توصیف می‌کند: «من یه مرد هستم و با خواندنش خیلی چیزها را متوجه شدم. این کتاب اصلا دیدگاه ضد مرد ندارد. فقط می‌گوید چرا زنان وابسته ماندند. ترجمه بسیار عالی و روانی هم داشت.»

مخاطب دیگری نیز باز در فیدیبو با توصیه این کتاب به دیگران نوشته است: «بی‌نظیر بود، اگر این کتاب را نمی‌خواندم، هرگز متوجه نمی‌شدم چقدر وابسته هستم و چطور به زن مستقل تبدیل شوم. بانوان عزیز توصیه می‌کنم این کتاب را بخوانید تا برای فردیت خودتان ارزش قائل شوید.»

جملاتی از کتاب که شاید انگیزه خواندن باشد

جملاتی تاثیرگذار از کتاب را می‌خوانیم: «زیرا زنان نیاموخته‌اند در برابر ترس بایستند و بر آن چیره شوند. ما را تشویق کرده‌اند در برابر هر آنچه ما را ترسانیده، واپس بنشینیم. از کودکی به ما آموختند فقط کاری را که امنیت خاطر و آرامش به دنبال دارد، انجام دهیم. آری، ما را نه برای آزادی، که برای وابستگی آموزش داده‌اند.»

«سکان زندگی خودت را در دست بگیر؛ حتی یک لحظه تعلل جایز نیست. گام نهادن در راهی که دشواری کمتری دارد به هیچ‌وجه امن‌ترین و یا درست‌ترین راه نیست؛ صرفآ یک توهم است.»

«تا زمانی که زنان از موقعیت وابسته‌ی خود دست برندارند، آنچه در اختیار دارند در واقع یک خروس قندی است! چیزی که روان‌کاوها آن را «لحظات شادی‌بخش» می‌نامند.»

«زنانی که به این وضعیت دچار هستند، از کودکی طوری تربیت شده اند که همیشه به یک مرد اتکا داشته باشند و بدون حضور او، احساس ترس و ناامنی کنند. عقده سیندرلا به رفتارهای نامناسب یا ناکارآمد در محل کار، اضطراب نسبت به موفقیت و این ترس منجر می شود که استقلال، به از دست دادن زنانگی منتهی خواهد شد.»

مثالی که تفکربرانگیز است:  «سال‌های دراز در این تصور بودم که پدرم مسبب اصلی مشکلات من است. تا اینکه پس از سی‌سالگی کم‌کم دریافتم بخشی از تضاد باطنی‌ام که از زمان نوجوانی‌ام رشد یافته بود. ناشی از مادرم بوده است. مادرم آدم معتدلی بود. هرگز بر ما خشم نمی‌گرفت و  هر زمان من و برادرم از مدرسه بازمی‌گشتیم. انتظار ما را می‌کشید. دختربچه که بودم، مرا به کلاس باله می‌برد و بعد که به سن نوجوانی رسیدم، اصرار داشت هرروز پیانو تمرین کنم. کنارم می‌نشست و به‌دقت یک‌میزان شمار می‌شمرد. خواب قیلوله‌ی بعدازظهرش را هرگز فراموش نمی‌کرد؛ تنها فرصتی بود که بتواند واقعیت تلخ زندگی روزانه را فراموش کند. او مستعد دردهای دائمی چون سردرد. آبریزش بینی و کوفتگی ناشی از خستگی مفرط بود. ازنظر ظاهری چیزی غیرعادی در زندگی او وجود نداشت. او یک نمونه از میلیون‌ها «کدبانو- مادر» زمانه‌ی خود بود. باوجوداین هنوز‌ هم دردهای مبهم و خفیفی او را رنج می‌دهند. امروز فکر می‌کنم که بسیاری از آن‌ها ناشی از خشم فروخورده‌ و سرکوب‌شده‌ی او بود.»

درباره نویسنده کتاب عقده سیندرلا

کولت داولینگ نویسنده و روان‌درمانگر آمریکایی متولد سال ۱۹۳۸ است. او علاوه بر کتاب‌هایی که در زمینه روان‌شناسی نوشته است، مقالاتی هم در مجله‌های نیویورک‌تایمز، نیویورک، هارپرز و اسکوایر دارد. داولینگ هم‌اکنون در منهتن به عنوان درمانگر مشغول به کار است. عقده سیندرلا که کنایه از یک سندروم روانی-رفتار است، اولین بار توسط کولت داولینگ مطرح و تحلیل شده است.