کتاب «فیزیک و طبیعت» اثر فیزیکدان بزرگ قرن بیستم، ورنر هایزنبرگ است. این کتاب را مزدا موحد به فارسی بازگردانی و توسط نشر نو به چاپ رسیده است. این کتاب به ما چگونگی تأثیر پیشرفت علمی بر درک طبیعت را نشان میدهد و نویسنده سعی خود را کرده است تا در آن با استفاده از علم و فلسفه، مفهوم طبیعت را از نگاه فیزیکدانان شناختهشدهی تاریخ برای ما شرح میدهد.
این کتاب طرح کلی بسیار جذابی از چگونگی تأثیر ایدههای مدرن نسبیت و فیزیک کوانتومی بر ادراک ما (یا حداقل، ادراک دانشمندان) از جهان اطرافمان، با تغییر اساسی اصول بنیادی علیت و جبر ارائه میدهد. او در این اثر از دیدگاه حاکم در قرون وسطی به طبیعت، تا تغییر این دیدگاه در فیزیک مدرن را به ما نشان میدهد. او تولد فیزیک مدرن را در کشفیات کپلر، گالیله و نیوتن میداند. علت آن هم بیاعتبار ساختن تصویری است که از طبیعت در قرون وسطی وجود داشته است. این کتاب شامل 6 فصل اصلی است که عبارتند از: «مفهوم طبیعت در فیزیک معاصر»، «فیزیک اتمی و قانون علیت»، «آموزش کلاسیک، علم و غرب»، «آغاز علم نوین»، «ریشههای جهانبینی مکانیکی و ماتریالیستی» و «بحران مفهوم مکانیکی- ماتریالیستی».
دیوید یکی از خوانندگان خارجی کتاب در سایت گودریدز چنین نظری را بیان کرده است: «این کتاب طرح کلی بسیار جذابی از چگونگی تأثیر ایدههای مدرن نسبیت و فیزیک کوانتومی بر ادراک ما (یا حداقل، ادراک دانشمندان) از جهان اطرافمان، با تغییر اساسی اصول بنیادی علیت و جبر ارائه میدهد.»
یکی دیگر از مخاطبان کتاب، در سایت گودریدز چنین نظری داده است: «من از خواندن این کتاب کوچک بسیار لذت بردم. نویسنده در حال نشان دادن تفاوت بین تصویر قدیمی و جدید فیزیک است. مثبتگراهای با اعتمادبهنفس سعی کردهاند فلسفه و حدس و گمان را در علم حذف کنند. امروزه، دانشمندان روزبهروز متواضعتر میشوند، زیرا آخرین دستاوردهای انقلابی در علم به ما نشان داده است که هرگز نمیتوانیم صددرصد مطمئن باشیم و تجربهگرایی پَست کافی نیست.»
«این کتابی باور نکردنی است. خواندن آن آسان است و سه فصل اول کتاب مقدمهای باورنکردنی برای مبحث فیزیک اتمی است و تفاوت آن با فیزیک ماتریالیستی در زمینهی علیت است. این کتاب همچنین به مسئلهی اهمیت فلسفه اتمی یونان در فیزیک اتمی میپردازد.» این نظر دَن یکی از خوانندگان کتاب در سایت آمازون بود.
در بخشی از کتاب، هایزنبرگ به توصیف فیزیکی که نیوتن به وجود آورد میپردازد و از دیدگاه وی نسبت به جهان سخن میگوید: «نیوتن فیزیکی آسمانی خلق کرده بود که در آن بخت و اقبال و معجزه در کار نبود. تناقض درونی نداشت و تنها بر پایۀ اصول خود بود اما به ورطۀ ماتریالیسم نمیلغزید. او به خداوندی شخصی اعتقادی عمیق داشت. اصول مکانیکی موجود در طبیعت به نزد او صرفا وسیلهای برای شناخت اهداف خداوند بود. حتی هنگامی که اقیانوس بزرگ حقایق نیز کاوش نشده است، حقایق منفرد به دلیل روابط خود در کلی بزرگ ادغام میشوند. این گونه است که نیوتن عبارت معروف خود را میگوید: «نمی دانم دنیا مرا چگونه میبیند اما من خود را کودکی میدانم که در ساحل دریا بازی میکند. گاهی پیدا کردن سنگی صیقلیتر با گوش ماهی زیباتری مرا سرگرم میکند اما اقیانوس بزرگ حقایق ناشناخته پیش روی من است.»
در قسمتی از کتاب، نویسنده دیدگاه سنتیِ حاکی در قرون وسطی را شرح میدهد: «شاید بهترین روش برای درک دگرگونی نگرش دانشمندان به طبیعت، به یاد آوردن این نکته باشد که طبق عقاید مسیحی آن دوران، خداوند در خلد برینی بر فراز زمین تصور میشد. این باور باعث میشد که بتوانیم به زمین بنگریم بیآنکه ناگزیر از ارجاع به خداوند باشیم. پس میتوانیم خود را محق بدانیم که (همان گونه که ظاهرا کاملا خود را محق میدانست) علم نوین را نوعی مسیحی از غیاب خدا بدانیم. شاید به همین دلیل باشد که مشابه این تحول در فرهنگهای دیگر صورت نگرفته است. هنرهای تجسمی آن دوران، طبیعت را بدون اشاره به مفاهیم مذهبی تصویر میکردند و این نیز به هیچ وجه اتفاقی نبود. دانشمند طبیعت را مستقل از خدا و حتی مستقل از انسان در نظر میگرفت و میکوشید از آن توصیف یا توضیحی عینی ارائه کند و با این عمل، دقیقاً با همان گرایش همنوایی میکرد.»
ورنر هایزنبرگ فیزیکدان مشهور آلمانی است. از او به عنوان یکی از تأثیرگذارترین افراد در حوزهی فیزیک مدرن یاد میکنند. مهمترین کشف او، نامعادلهی عدم قطعیت است. او همچنین برندهی جایزهی فیزیک نوبل و یکی از بنیانگذاران فیزیک کوانتومی است. از دیگر آثار ترجمه شدهی وی میتوان به «جزء و کل» اشاره کرد.