کتاب «راه درست» (The Middle Passage) در سال ۱۹۹۳ منتشر شده است. «راه درست» نوشتهی «جیمز هالیس» است و زهره محمدی آن را به فارسی برگردانده و انتشارات بنیاد فرهنگ زندگی نیز منتشرش کرده است. ترجمهی عنوان اصلی کتاب «راه میانی» است که مترجم از انتخاب آن صرف نظر کرده و عنوان «راه درست» را انتخاب کرده است. اما با توجه به موضوع کتاب و گفتههای نویسنده، عنوان اصلی این کتاب ارتباط نزدیکی با درونمایهی آن دارد.
کتاب «راه درست» (The Middle Passage) در سال ۱۹۹۳ منتشر شده است. «راه درست» نوشتهی «جیمز هالیس» است و زهره محمدی آن را به فارسی برگردانده و انتشارات بنیاد فرهنگ زندگی نیز منتشرش کرده است. ترجمهی عنوان اصلی کتاب «راه میانی» است که مترجم از انتخاب آن صرف نظر کرده و عنوان «راه درست» را انتخاب کرده است. اما با توجه به موضوع کتاب و گفتههای نویسنده، عنوان اصلی این کتاب ارتباط نزدیکی با درونمایهی آن دارد.
اما موضوع کتاب چیست؟ در خود کتاب میخوانیم: «در این کتاب به بحث در خصوص موضوعات و پرسشهای زیر میپردازیم. چگونه به درک اولیه از خود میرسیم؟ چه تغییراتی ورود به «مسیر میانی» را از پیش، نمایان میکنند؟ چگونه درک خود از خود را بازتعریف میکنیم؟ چه ارتباطی میان مفهوم فردیت از منظر یونگ و تعهد ما نسبت به دیگران وجود دارد؟ چه رویکردها و تغییرات رفتاری از فردیت ما حمایت میکنند و ما را از طریق مسیر میانی از بدبختی به سوی زندگی معنادار سوق میدهند؟ روانشناسان پیرو روانشناسی عمقی میدانند که ظرفیت رشد هر فردی به توانایی او برای درونیسازی و قبول مسئولیتهای شخصیاش بستگی دارد. اگر همیشه فکر کنیم دیگران مسبب مشکل زندگی ما بودهاند و باید حل شود، هیچ تغییری را تجربه نخواهیم کرد. انجام اصلاحات بدون برخورداری از شجاعت غیرممکن است. یونگ در نامهای در سال ۱۹۴۵ در رابطه با «رشد فردی» چنین نوشته است: «این فرآیند از سه قسمت تشکیل میشود که عبارتند از: بینش، پایداری و عمل. روانشناسی فقط در بخش اول این فرآیند کاربرد دارد، اما نقش اصلی بخش دوم و سوم بر عهدهی قدرت معنوی است.»»
نظر خوانندگان در سراسر دنیا درباره کتاب «راه درست زندگی» چیست؟
در ادامه نظر بعضی از خوانندگان که در سایت ناشر کتاب، دیدگاه خود را ثبت کردهاند، میخوانیم. خوانندهای با نام افسون از نگرش آقای هالیس ستایش میکند و مینویسد: «این کتاب را در هفتهی کتاب در پایتختِ فرهنگیِ ایران، شیراز، خریدم. هنوز سفرم تمام نشده بود که کامل خواندمش. واقعا عاشق جهانبینی و دیدگاه جیمز هالیس به مسائل هستم.» خوانندهای دیگر با تکیه بر دورهی میانسالی و اتفاقات آن مینویسد: «به نظرم کتاب فوقالعاده خوب و راهگشایی است مخصوصا برای سن میانسالی که آدم دچار سردرگمی و افسردگی میشود. نکات خوبی درون کتاب وجود دارد. بعد از خواندنش حس کردم وقت شروع سفر میانسالی من هم فرا رسیده و با امید شروع میکنم و دیگر مطمئنم به آیندم که میتوانم بهتر و مفیدتر زیست کنم.» پروین رمضانی مقدم، فصل سه کتاب را فصل عالی توصیف میکند و عنوان میکند: « کتاب «راه درست زندگی» چگونگی عبور از مسیر میانی برای تحقق پتانسیلهای درونی و دستیابی به خرد و سرزندگی میانسالی را به ما نشان میدهد و باید این کتاب به کسانی پیشنهاد شود که به دنبال هویت گمشدهی خود هستند. کتاب به این نکته نیز اشاره دارد که اضطراب شدید در این دوره خیلی عجیب نیست. به لحاظ روانی باید در خودِ سابقِ خود بمیرند تا خودِ جدیدی زاده شود. در فصل سوم که به نظر من بسیار عالی بود، در مورد تغییر درون صحبت میکند. تغییر باورها و نگرشها. به عنوان مثال یکی از باورهای نادرست این است که اگر درست عمل کنیم و نیت و فکر درست داشته باشیم حتما به نتیجه مطلوبی میرسیم. در حالی که در مسیر میانی زندگی متوجه میشویم که این چنین نیست.»
جملاتی از کتاب که شاید انگیزه خواندن باشند
شروع کتاب با اشاره به مفهوم ناخودآگاه جمعی یونگ شروع میشود: «یک قرن پیش، کارل گوستاو یونگ، روانپزشک سوییسی، به جستجوی سختترین وظیفه انسان پرداخت وظیفه پاسخگویی به فراخوان گام نهادن به ورای آنچه تصور میکنیم هستیم و تامل بر الگوهایی که ناخودآگاه و بدون اختیار ما بر روانمان حاکمند. چگونه میتوانیم درکی از خودمان داشته باشیم بدون آنکه بتوانیم خارج از خود بایستیم و به¬طور همزمان هم شاهد باشیم و هم ایفا کننده نقش؟» در بخشی دیگر از کتاب نویسنده با توجه به عینکهایی که به چشم میزنیم، بیان میکند: «صرف نظر از واقعیت، لنزی که از طریق آن دنیا را میبینیم تا حدودی در شکلگیری برداشت ما از آن مؤثر است. هر نوزادی بعد از به دنیا آمدن، چندین لنز طبیعی در اختیار دارد که عبارتند از: وراثت ژنتیکی، جنسیت، فرهنگ و متغیرهای محیط خانوادگی. تمامی این موارد درک ما از واقعیت را شکل میدهند. بنابراین، وقتی بعد از گذشت چند سال به دوران کودکی خود نگاه میکنیم متوجه میشویم که بیشتر بر اساس دید خود از واقعیت، که متأثر از لنزهای مذکور بوده است، زندگی کردهایم تا طبیعت واقعیمان.» در بخشی دیگر از کتاب به تجربیات کودک با والدینشان میرسیم که به سه صورت تجلی پیدا میکند که اینجا برای نمونه، اولینِ آنها را میخوانیم: «کودک این پیوند عاطفی و عینی یا فقدان آن را با رویکردی پدیدارشناسانه، به عنوان برداشت کلی خود از زندگی تعبیر میکند. آیا زندگی قابل پیشبینی و حامی او است و یا غیر قطعی، رنجآور و پر مخاطره؟ این برداشت اولیه توانایی کودک برای اعتماد به دیگران را شکل میدهد.»
درباره نویسنده
جیمز هالیس (James Hollis)، نویسندهای آمریکایی است. او روانکاوی پیرو مکتب یونگ بوده که با مکتب فروید تفاوتهای اساسی دارد. تاثیر یونگ بر آثار هالیس از جمله همین کتابی که معرفی آن را خواندید، کاملا مشهود است. هالیس از آندست نویسندگانی است که کتابهای زیادی از او به فارسی ترجمه شده است. از جمله میتوان به «رد پای خدایان»، «یافتن معنا در نیمه دوم عمر» و «مُرداب روح» اشاره کرد. آخرین کتاب وی که در سال ۲۰۲۰ منتشر شده است، «زندگی در بین جهانها» (Living Between Worlds) نام دارد.