«پنج قدم فاصله» در سال ۲۰۱۹ در لیست بهترین انتخابهای سایت گودریدز و همچنین در مقام نخست پرفروشترینهای نیویورک تایمز قرار گرفت. این رمان، داستان عاشقانهای است میان دو نوجوان که در آستانهی ۱۸ سالگیشان هستند و هر دو به بیماری فیبروز کیستیک، که یک بیماری تنفسی است، مبتلا هستند.
«پنج قدم فاصله» در سال ۲۰۱۹ در لیست بهترین انتخابهای سایت گودریدز و همچنین در مقام نخست پرفروشترینهای نیویورک تایمز قرار گرفت. این رمان، داستان عاشقانهای است میان دو نوجوان که در آستانهی ۱۸ سالگیشان هستند و هر دو به بیماری فیبروز کیستیک، که یک بیماری تنفسی است، مبتلا هستند. ویل و استلا هنگامی که باید برای اطلاع از وضعیت بیماریشان به بیمارستان مراجعه کنند با یکدیگر آشنا میشوند. اتاق ویل در بیمارستان کمی دورتر از اتاق استلا است. با اینکه در اولین برخورد گفتوگوی مناسبی میانشان شکل نمیگیرد، پس از مدتی از یکدیگر خوششان میآید. روزی استلا از زبان پرستار بیمارستان میشنود که ویل به بیماری دیگری مبتلا است و ممکن است چند سال دیگر به خاطر وجود این بیماری بمیرد؛ و چون این بیماری قابل سرایت است به او هشدار میدهد که از ویل دوری کند تا به سرنوشت وی دچار نشود. به همین دلیل است که آنها نهتنها نمیتوانند یکدیگر را لمس کنند، بلکه باید در فاصلهی مشخصی از یکدیگر نیز قرار بگیرند. اما شرایط طور دیگری پیش میرود و این دو روزبهروز به هم نزدیکتر میشوند. کتاب «پنج قدم فاصله» علاوهبر اینکه به بحث غمانگیز بیماریهای خاص میپردازد، به مفهوم تلاش برای زندگی هم میپردازد. و در آخر اینکه هر فصل از کتاب از زبان یکی از این دو شخصیت روایت میشود.
نظر خوانندگان در سراسردنیا، درباره کتاب «پنج قدم فاصله» چیست؟
مجله بوکلیست نظر خود را اینگونه بیان کردهاست: «پیشینهی شخصیتها پیچیده و تکاندهنده است؛ همچنین غیرقابل پیشبینی بودن این بیماری قلب خوانندگان را خواهد شکست.»
جسیکا یکی از خوانندگان کتاب، داستان را از صمیم قلب، تأثیرگذار و جذبکننده توصیف کرده است. او همچنین گفته است: «من کاملاً از این داستان و ماجرای این دو عاشق، استلا و ویل لذت بردم، زیرا آنها کاملا افکار و قلب من را تصرف کردند.»
سونیا از دیگر مخاطبان داستان علاوه بر اینکه از فضاسازی بسیار عالی داستان گفته، به این اشاره کرده است که چه قدر داستان برای وی تأثیرگذار بوده است: «داستان عاشقانهای که قلبتان را میشکند. من با این کتاب اشک ریختم، بیشتر از تمام اشکهایی که برای هر داستان دیگری ریخته باشم! انگار من هم آنجا بودم و این اتفاقات برای من میافتاد! پنج قدم فاصله باعث شد بخواهم بیشتر عشق بورزم و قدر لحظهبهلحظهی زندگیام را بدانم و نگذارم کسی که دوستش میدارم برود! باید دوباره بخوانمش.»
جملاتی از کتاب که شاید انگیزه خواندن باشند
شاید یکی از معروفترین جملههای کتاب که ممکن است در شبکههای اجتماعی به چشمتان خورده باشد، این جمله باشد: « اگر قرار باشد بمیرم، می خواهم واقعا زندگی کنم.»
در قسمت دیگری از کتاب که داستان از زبان استلا روایت میشود، دربارهی دلنگرانیِ قبل از دیدار میخوانیم: «لباسم را عوض میکنم، آهسته و با احتیاط راه میروم، یک جفت ساق میپوشم، تیشرت رنگیای که اَبی از گرند کنیون برایم آورده بود را به تن میکنم. خودم را در آینه نگاه میکنم، حلقههای سیاه دور چشمم در این چند ماه گذشته از همیشه تیرهتر شدهاند. موهایم را سریع شانه میکنم و دماسبی میبندم؛ ولی اخم میکنم، آنقدرها هم که انتظارش را داشتم خوب نشد. دوباره موهایم را باز میکنم و با رضایت به تصویر خودم در آینه با موهایم که دور شانههایم ریخته نگاه میکنم. کیف آرایشم را از انتهای کشو درمیآورم و کمی ریمل و برق لب میزنم، تصور اینکه ویل نه تنها مرا زنده ببیند، بلکه با کمی آرایش هم ببیند و به چشمانم و به لبان رژدار من نگاه کند، لبخند بر لبانم مینشاند. آیا دلش میخواهد مرا ببوسد؟ میدانم هیچوقت این کار را نخواهیم کرد؛ ولی آیا در دلش چنین چیزی میخواهد؟»
در اینجا استلا به توصیف دیدار با ویل میپردازد: «ویل را نگاه میکنم که روی صندلی کنار من مینشیند. آن را عقب میکشد تا مطمئن شود فاصلهی ایمن را رعایت کرده. نگاه جدیدی که دقیقا نمیشناسم چشمانش را پر میکند. نگاه تمسخرآمیز یا طعنهزنندهای نیست، کاملا آزاد است، صادقانه است. آب دهانم را بهسختی قورت میدهم و سعی میکنم احساساتی را که در حال فوراناند سرکوب کنم. اشک چشمانم را پر میکند. آرام شروع میکند به آواز خواندن. مثل بچهها میزنم زیر گریه: «از این جا برو. عین احمقها شدم.» و با پشت دستم اشکهایم را پاک میکنم و سرم را تکان میدهم. … »
درباره نویسنده
ریچل لیپینکت (Rachael Lippincott)، نویسندهی بااستعداد، از همان دوران کودکی علاقهی وافری به نوشتن داشت و در جوانی تحصیلات خود را در زمینهی زبان و ادبیات انگلیسی ادامه داد. میکی داتری (Mikki Daughtry) نیز نویسنده و فیلمنامهنویس مشهور آمریکایی است. وی در رشتهی تئاتر تحصیل کرده و داستانها و فیلمنامههای او همواره جزو آثار برتر و پرفروش نیویورک تایمز بوده است. تا به حال دو فیلم بر اساس فیلمنامههایش ساخته شده است. این دو نویسنده اثر دیگری به نام پنج قدم فاصله را به نگارش درآوردهاند که فیلم این اثر هم در سال ۲۰۱۹ ساخته و به نمایش در آمده است.