کافه ای به نام چرا

 این کتاب را می‌توان در حوزه‌ی کتاب‌های خودیاری قرار داد. کتاب با داستان فردی آغاز می‌شود که در یخ‌بندانِ جاده، گیر می‌افتد و راه میان‌بُری را برای خلاصی از آن ترافیک وحشتناک، انتخاب می‌کند. پس از مدتی خودش را در کافه‌ای به نام چرا می‌یابد. این اتفاق سرآغاز تفکری عمیق در زندگی‌اش می‌شود. این کتاب به دنبال فهم و درک بشر از چرایی و یافتن معنای زندگی است.

استرلکی با نوشتن این کتاب سعی دارد به انسان‌ها کمک کند تا به جست‌وجوی معنا در زندگی پرداخته و برای مدتی کوتاه در زندگی خویش عمیق شده و به تفکر بپردازند. این کتاب به انسان‌ها کمک می‌کند تا هدف وجودشان را شناسایی کنند و با استفاده از آن به زندگی مطلوبشان دست یابند.»

نظر خوانندگان در سراسر دنیا درباره کتاب کافه‌ای به نام چرا چیست؟

نظرات زیر از دیدگاه‌های ثبت شده در سایت آمازون انتخاب شده‌اند. یکی از خوانندگان با اشاره به تاثیر این کتاب در زندگی‌اش نوشته است: «این کتاب سؤالات مهمی را مطرح می‌کند، به ویژه برای افرادی مانند من که در مسیر زندگی قرار دارند و در آستانه ایجاد تغییرات بزرگ در زندگی هستند. سه سوال مهمی که در این کتاب مطرح می‌شود شامل موارد زیر است: «۱. چرا اینجایی؟ ۲. آیا از مرگ می‌ترسید؟ ۳. آیا در زندگی احساس رضایت می‌کنید؟ خواندن این کتاب به تفکر عمیق‌تر من نسبت به زندگی منجر شد.»

خواننده‌ی دیگری این کتاب را با توصیه‌ی یک مفسّر چینی خریده است: «جناب لی یی، در پادکست هفتگی خود این کتاب را پیشنهاد کردند و من آن را تهیه کردم. با خواندن این کتاب بینش جدیدی کسب و اهدافم را بازبینی کردم. با خواندن این کتاب احساس رضایت‌مندی خواهید کرد.»

مخاطب دیگری نوشته است: «کتاب متن روان و ساده‌ای دارد که همگان می‌توانند به‌راحتی آن را مطالعه کنند. این اولین کتابی بود که من بدون وقفه آن را خواندم. نویسنده مطالب بسیار ارزشمندی را در قالب یک داستان زیبا روایت می‌کند و به نظرم ارزش چندین بار خواندن را دارد.»

جملاتی از کتاب که شاید انگیزه خواندن باشند

در پیش‌گفتار کتاب جان داستانش را از این نقطه آغاز می‌کند که برای بنزین زدن مجبور می‌شود به ناکجاآبادی پا بگذارد: «گاهی به‌طور غیرمنتظره خودتان را در مکانی می‌یابید که برای‌تان تازگی دارد و در آن‌جا با آدم‌هایی آشنا می‌شوید و مطالبی را از آن‌ها یاد می‌گیرید که شاید به‌شدت مورد نیازتان باشد. این، اتفاقی بود که یک شب در جاده‌ای تاریک، خلوت و دورافتاده برایم رخ داد. حالا که به گذشته نگاه می‌کنم، می‌بینم وضعیت من در آن لحظه، نمادی از زندگی‌ام در آن زمان بود. درست همان‌طور که در آن جاده گم شده بودم، در مسیر زندگی هم سرگردان بودم و نمی‌دانستم دقیقآ به کجا می‌روم یا چرا در آن جهت حرکت می‌کنم. یک هفته مرخصی گرفته بودم. هدفم این بود که از هر چیزی که به کار مربوط می‌شد دور باشم. عقربه بنزین تازه داشت زیر خط قرمزی که با حرف E مشخص شده بود می‌رفت که نوری به چشمم خورد. چند مایل عقب‌تر از فرط استیصال در یک تقاطع به سمت چپ پیچیده بودم. اگرچه نمی‌دانستم این راه فرصت بهتری در اختیارم می‌گذارد یا نه، دل به دریا زدم. توجیه من در آن زمان این بود که دست‌کم این جاده با کلمه «قدیم» نامگذاری نشده بود.»

در قسمت دیگری از کتاب می‌خوانیم: «در راه‌بندان جاده گیر افتاده بودم و با سرعتی لاک‌پشتی، وجب به وجب پیش می‌رفتم. پس از یک ساعت، حرکت بطور کامل متوقف شد. دکمه‌ی جستجوی رادیو را فشردم تا مگر نشانه‌ای از زندگی پرتکاپو بیابم. خبری نبود. پس از بیست دقیقه انتظار و سکون، مردم از خودروهایشان بیرون آمدند. البته این کار هیچ مشکلی را حل نمی‌کرد، اما هرچه باشد بهتر از این بود که تنها پشت فرمان بنشینیم و حرص و جوش بخوریم؛ آن بیرون دست کم می‌توانستیم نزد کسی شکایت کنیم تا قدری سبک شویم. مردی که صاحب وانت جلویی بود مدام گله می‌کرد که اگر رأس ساعت شش به هتل مورد نظرش نرسد، جایی که گرفته لغو خواهد شد. خانمی که در خودروی کروکی سمت چپ من بود با تلفن همراهش نزد کسی از بی‌لیاقتی و عدم کفایت سازمان راه و ترابری شکایت می‌کرد.»

در قسمت دیگری از کتاب تمثیل زیبایی از نویسنده نقل شده است که جان‌مایه‌ی کتاب است: «وقتی کسی بداند چرا اینجاست، چرا خلق شده و برای چه زنده است، می‌خواهد رسالتش را به انجام برساند. مثل این است که جای گنج را روی نقشه بدانی.»

درباره نویسنده کتاب کافه ای به نام چرا

جان پی. استرلکی (John P. Strelecky) در سال ۱۹۶۹ در آمریکا به دنیا آمده است. او با نوشته‌ها، سخنرانی‌ها و برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی خود میلیون‌ها نفر از مردم سراسر جهان را تحت تاثیر قرار داده است. مشهورترین کتاب وی با موضوع خودسازی با عنوان «پنج هدف مهم زندگی» به چاپ رسیده است. از دیگر آثار وی می‌توان به کتاب «سفر زندگی» نیز اشاره کرد.